بسیار خسته و داغونم پسرم پنج سالشه به شدت لجباز و بهانه گیر یعنی از صبح که بیدار میشه تا خود شب گریه میکنه
از نوزادی چه سر شیر خوردن چه الان غذا خوردن اشکم در آورده الان بخاطر کمبود وزن به هر ترفندی براش وقت میزارم بهش غذا میدم
فکر کنید از صبح تا شب دارم آشپزی میکنم و ظرف میشورم
هر وعده یکساعت وقت میزارم بهش بدم
این وسط هزار بازی باید طرح کنم براش که مشغول بشه بخوره غیر این صورت نمیخوره
تمااااااام زندگیم توی نیم ساعت بهم میزنه
نگید بچه اس من مادر نمیکشم تا یکساعت بعد پشت سرش جمع کنم نباید راهی باشه رد بشم
یا به موقع اش وسیله ای میخوام بتونم پیداش کنم
بخدا من آدم هستم ربات نیستم
اینقدر کتاب ارتباط با کودک میخونم یه روزایی باهاش مدارا میکنم و طبق کتاب پیش میرم یک روزایی مثل امروز جیغ میکشم موهای خودمو از سرم میکنم
عاشق باب اسفنجی من استرس میگیرم اگر شبکه ای باب اسفنجی نده امروز تا روشن کردم خدا رو شکر پخشش میکرد یک ضرب میگفت باب اسفنجی نه باب اسفنجی نه گفتم پس چی مامان گفت دختر کفشدوزکی
هی که براش توضیح دادم بعد این برنامه میاد چشم شما فعلا اینو ببین حرف خودش میزد
اینقدر گفت و گفت منم جیغ کشیدم اومدم توی اتاق گریه میکنم