بعد اتفاقی اکانت چند سال پیشم و دیدم
از یه حس ششمی یه سوالی پرسیده بودم
درمورد این که یه پسری و تازه دیدم چه حسی بهم داره
اون گفته بود بهم نزدیک میشید ولی مسیرتون ازهم جدا میشه
رابطه ی جدی هم صورت نمیگیره
در کمال ناباوری ما نتونستیم کنار هم باشیم و نمیدونم چطور یه دفعه ای اون رفت با یکیدیگه ومن موندم و ناراحتی
درصورتی که تو محل کارمون همه میگفتن این بهت علاقه داره
نمیدونم چی شد به هرکی دل میبندم یا یکی و داره یا میره بایکی دیگه یا بایکی دیگه ازدواج میکنه ومن میمونم و ناراحتیش انگار تو یه چرخه ی تکراری گیر کردم
بعضی از تاپیکای گذشته یه درسی دارن
جالب اونجاست که به من میگفت بی احساسی
ولی من از همون اول همه ی توجهاش به خودم و متوجه میشدم ولی از بس خجالتی و نجیب و سنگین بودم نتونستم باهاش وارد رابطه بشم واون سهم یکیدیگه شد