امشب مادرپدرم،و خواهرم که دوتا بچه داره که دوماه از پسرمن بزرگترن شام خونمون بودن(پسرمن۲۰ماهشه اونا۲۲ماه)ما خیلی باهم رقت و امد داریم البته بیشترمن میرم وقتایی ک شوهرامون سرکارن چون خونه اون بزرگتزه راحتتریم با بچه...
پسر من از ۹/۱۰ماهگی هرچی دستش میومد پرت میکرد جغجغه هرچی،یه تایمی کلا یادش رفت الان چندروزه به شدددددت هرچیزی پرت میکنه دیروز یه اسباب بازی محکم زد تو شقیقه ام نفسم بالا نمیومد هرکسی هم خونمون بیاد یا من جایی ببرمش این اخیرا بهش چیزی پرت میکنه سبک سنگین هرچی،کوچیک بزرگ...کاملا هم متوجه رفتار اشتباهش میشه منم با تذکر با بیخیالی هرراهی رفتم اما فعلا ک جواب نداده...
من قبول دارم پسرم چیزی پرت میکنه و کارش اشتیاهه اما بچمه نمیتونم ببینم کسی بهش چیزی میگه خودم ب اطرافیان اجازه دادم ک در حدتذکر میتونین بهش بگین ن بیشتر!!
خلاصه امشب خاهرم اینا اینجابودن بعد رفتن گوشی موبایل پرت کرد سمت دختر خواهرم ک خورد به موهاش ک بسته شده بود پشت سرش یعنی ضرب نداشت اما چون ترسید شروع کرد به گریه،خواهرمم ک با لحن خیلی بد و صدای خیلی بلند ب پسرم گفت ای دیوانه بچمو کشتی و...
جلوی شوهرمم اینو گفت
اینقددددر ناراحت شدم ک بااین لحن و جلوی شوهرم گفت ک تصمیم گرفتم ازاین ب بعد اصن ن من برم ن اون بیاد حتی خونه بابامم نرم چون قبول دارم کارپسر منم اشتباهه پس جایی نمیرم ک کسی تخفیرش کنه صبرمیکنم بزرگتر بشه عادت اشتباهش فراموش بشه بعد میرم...
اگ طرف شوهرم کسی اینو میگف من آسمون و زمین ب هم میدوختم اما شوهرم هیچی نگفت...
بارها شده خاهرزاده هام پسرمو هل دادن یا دندونش بردن یا موهاش کشیدن من اصلا بااین لحن نگفتم
شماجای من بودین چیکار میکردین؟