کلا خیلی اونقدرا پیگیر درس خوندن من نبودن یعنی زوری که بالا سرم نبود و بیشتر دست خودم بود بخونم یا نخونم اینجوری نبود که مدام بیان مدرسه بپرسن درسش چجوریه و...
یه جاهایی هم بیانصافی نکنم حمایت میکردن یعنی در عین حال که چالش داشتیم حمایتها هم داشتم
ولی یه جاهایی بیشتر فکر میکنم به خاطر طرز فکر قدیمی بود یه جاهاییش مثلا قبل کنکور یادمه یه خواستگار بود بعد گفتم نه اول برم دانشگاه بابام گفت حالا باهاش صحبت میکنیم اگه اجازه داد دانشگاه هم میری🤦♀️
یه جاهایی ناراحت میشدم از این اهمیت ندادنه یه جاهایی دوستامو میدیم خانواده بهشون فشار میاره خب خوشحال بودم که این فشار رو من نیست
خانواده مهم و تاثیرگذار هست ولی خب شرایط گاهی اونطور که میخواییم پیش نمیره به نظرم انرژیت رو بذار رو هدفت
احساست قابل درکه ولی اگه فکر میکنی با صحبت کردن باهاشون بهتر میشه صحبت کن
من رفتم دانشگاه الان دانشجوام و همین خانواده که زیاد اونقدرا دانشگاه رفتن من براشون مهم و پررنگ نبود یه جاهایی حس میکنم با افتخار میگن دختر ما هم دانشجوعه با اینکه دانشگاه تاپی نیستم و شاید خیلی از رشتهام سر درنیارن