پسرمو بردم کلاس برگشتم دیدم شوهرم هندوانه خریده گذاشته رو تخت.
تعجب کردم.اینقدر شعور ندارم ببره آشپزخونه.بعدم سریع مادرش زنگ زده بود رفته اونجا.عصبی شدم هندوانه هل دادم از رو تختم.افتاد کف اتاق ترکید.حالا اومد چی بگم.بهش گفتم تا بچه را بیارم سبزی را که خیس کردم اببکش.اونم انجام نداده