2777
2789

من ۲۰ام باید پریود میشدم ولی نشدم و هیچ علائمی ندارم فقط الان احساس مردم به چیزی تو شکمم نبض میزنه

دخول نداشتیم فقط سطحی بوده ولی میترسم نکنه از منی ریخته باشه داخل🥲اخه بار قبل ببخشیدا منی ریخت رو شکمم بعد تا روی بیکینی رفت سریع جلوشو گرفتم نزاشتم بره پایین ولی بعید میدونم رفته بوده داخل حالا امروز ادرار کردم بعد نیم ساعت یکم به روز ادرار کردم و بی بی چک زدم و منفی بود

بنظرتون حامله نیستم؟

عقدم

چی بخورم پریود بشم؟

جغرافیای کوچک من بازوان توست🤵👰انشالله قراره که۱۴۰۳/۳/۳بهم برسیم😍میشه برا برا حاجت هردوتامون یه صلوات بفرستین؟!💖از اون بچه خرخونای کلاسم که ته کلاس داد میزدن خانوممم امروز امتحان داریم😂🤍عاشق آشپزی و شیرینی پزیم اگه سوالی در این باره داشتی در خدمتم دوست قشنگم🌱چن ساله که زبان میخونم در این باره هم درخدمتم😂🌺کاربر قدیمی سایتم ولی بی دلیل نی نی سایت منو تعلیق کرد🥺اسم قبلیمم چای آلبالویی بود🍰☕راستی عاشق شعرای علیرضا بدیع هستم برا همین سرخط امضام یه بیت از شعرای ایشونه🤭عاشق این شعرشم🥺🤍🌱آورده است چشم سیاهت یقین به منهم آفرین به چشم تـو هم آفرین به من من ناگزیر سوختنم  چون که زل زده ستخورشید تیــــز چشم تـو با ذره بین به منای قبله گـــاه نـــــاز !  نمـــــازت دراز باد !سجاده ات شدم که بسایی جبین به منبـــــر سینه ام گذار سرت را کــــه حس کنم نازل شده ست سوره ای از کفر و دین به منیاران راستین مرا می دهد نشـــاناین مارهای سرزده از آستین به منتا دست من به حلقه ی زلفت مزین استانگار داده است سلیمان نگیـــن بــــه منمحدوده ی قلمرو من چیـــــن  زلف توست از عرش تا به فرش رسیده ست این به من جغـــرافیــــای کوچک من بازوان تــــوست ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...علیرضا بدیع

زعفران دارچین 

شکمت شسته میشه

ومن به لا یحتسب های تو مومن ترینم یا رب😍🙇سلام دوستانم .. کاربر جدیدم... من زندگیم سراسر رنج هست.. ۵ سال کامل از ته دل نخندیدم وخنده های امروزم از سرناچاری هست .. دوس دارم معلم بشم دعام کنید💚

رخت خوابتو جمع کن از وسط سایت

دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

با این کروکی ک شما کشیدی مگه  پلیس بیاد  مقصر اصلی رو پیدا کنع  صورت جلسه کنع بره ابجی 😂😂😂😂

زندگی‌رو نفسی ارزش غم‌خوردن‌نیست 💕💕💕ان قدر سیر بخند تا ک‌ ندانی غم‌چیست💕💕💕
رخت خوابتو جمع کن از وسط سایت

😂😂😂😂

بخدا استرس دارممم

جغرافیای کوچک من بازوان توست🤵👰انشالله قراره که۱۴۰۳/۳/۳بهم برسیم😍میشه برا برا حاجت هردوتامون یه صلوات بفرستین؟!💖از اون بچه خرخونای کلاسم که ته کلاس داد میزدن خانوممم امروز امتحان داریم😂🤍عاشق آشپزی و شیرینی پزیم اگه سوالی در این باره داشتی در خدمتم دوست قشنگم🌱چن ساله که زبان میخونم در این باره هم درخدمتم😂🌺کاربر قدیمی سایتم ولی بی دلیل نی نی سایت منو تعلیق کرد🥺اسم قبلیمم چای آلبالویی بود🍰☕راستی عاشق شعرای علیرضا بدیع هستم برا همین سرخط امضام یه بیت از شعرای ایشونه🤭عاشق این شعرشم🥺🤍🌱آورده است چشم سیاهت یقین به منهم آفرین به چشم تـو هم آفرین به من من ناگزیر سوختنم  چون که زل زده ستخورشید تیــــز چشم تـو با ذره بین به منای قبله گـــاه نـــــاز !  نمـــــازت دراز باد !سجاده ات شدم که بسایی جبین به منبـــــر سینه ام گذار سرت را کــــه حس کنم نازل شده ست سوره ای از کفر و دین به منیاران راستین مرا می دهد نشـــاناین مارهای سرزده از آستین به منتا دست من به حلقه ی زلفت مزین استانگار داده است سلیمان نگیـــن بــــه منمحدوده ی قلمرو من چیـــــن  زلف توست از عرش تا به فرش رسیده ست این به من جغـــرافیــــای کوچک من بازوان تــــوست ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...علیرضا بدیع

وای خدا چقدر من

من باید دیروز میشدم نشدم 

درد هم دارم 

😐استرس فرااااااااوون دارم😭😭😭

حق با فریدون فرخزاد است:ﻧﻪ ﻣﺮﮒ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ برای این دو، ﺷﺮفش را بدهد! یک عدد کاربر قدیمی هستم🫡

😂😂😂😂بخدا استرس دارممم

نترس چیزی نیست 

یکم زرشک و زعفرون بخور درست میشه 


دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت،حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت ،مژه ات تیر کجی بود برای پرتاب،چون که ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت ،همه انگار که ناخواسته لبخند زدند ،نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت،حفره ای بود پر از خون وسط سینه من ،مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت ،تا که سلمان وسط ظهر پس از نام نبی ،اشهد ان علی گفت اذان شکل گرفت😍😍برای حاجت روا شدنم یه صلوات میفرستی 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز