سه سال پشت کنکور بودم سال سوم دیگه دانشگاهم روانشناسی ثبت نام کردم کنکور رشته ای که میخواستن قبول نشدم و لیسانس روانشناسی گرفتم
سه ساله تو یه داروخونه دارم کار می کنم و درسم میخونم برای آزمون استخدامی آموزش و پرورش ولی تا الان قبول نشدم
الان خواهر کوچیکم کنکوریه و درس نمی خونه، بابام میگه هی اینم به جایی نمی رسه که منظورش اینه قبلیه که منم کاره ای نشد اینم مثل همونه یا میگه با این سنت اگه درستو خوب خونده بودی یه کاره ای میشدی با اینکه من دانشگاه جزو دانشجو های ممتاز بودم و الانم فقط ۲۵ سالمه
خیلی دلم میشکنه با این حرفا و دیگه دوست ندارم برم خونشون ولی به خاطر اینکه خانواده ام هستن بهشون سر میزنم و اینجوری می کنن