من به دلایلی مجبورم با خانواده شوهرم مدتی زندگی کنم مادرشوهرم از اول راضی نبود همسرم با من ازدواج کنه و تا الان هم ناراضیه خیلی اذیت میکنه همش ایراد میگیره بیس چهاری سرش تو باسن ماست لباس شوهرم غذای شوهرم همه چی باید دست اون باشه تو همه چی ما میخواد نظر بده و دخالت کنه از اول عقدم تا الان که دارم باهاشون زندگی میکنم جنگای زیادی رو باهاش داشتم و اینکه وقتی مقصرش میکنی جلو شوهر و پسرش شروع میکنه به خودزنی و قسم خوردن جیغ داد و گریه که من منظوری ندارم تقصیر عروسمه به شوهرم میگ زنت ماره شوهرم از من پشتیبانی میکنه اما کاراش خیلی رو مخمه خانواده خودم و شوهرم بهم گفتن که فقط سکوت در پیش بگیر جوابشو نده راه حل شما چیه خیلی کولیه خیلیییی