2777
2789

تا حالا دوتا درسو افتادم نه که نخونده باشم و تنبل باشم نه فک کنین من از شمال میام جنوب یعنی دوروز تو راهم تو اتوبوس برسم دانشگاه همیشه اینقدر تو راه در مونده میشم و مریض میام دانشگاه تا یک ماه یبوست میگیرم مریض میشم غذا به ما نمیدن این دانشگاه به جورایی انگار تو دهاته مامایی آزاد میخونم چارتم بهم ریخته غذا نداشتم بخورم دائم کنسرو ماهی و کنسرو لوبیا میخوردم این شد که یه امتحانو افتادم هیچ دوستی ندارم چون اغلب همه اینجا هم شهرین و تو خوابگاه استان خودشونه و با همشهری هاشون دوستن من بدبخت میام اینجا 4ماه خونه نمی‌رم حتی واسه فورجه ها هم نمی‌رم ولی اونا میرم پدرمادرشون میارتشون بین ترم هزار بار مهمونی و عروسیشون به جاست از خونه غذا درست میکنن میارن براشون هر هفته من اما دستام موقع خرید تاول می‌زنه اون قدر پول دارن که هر وقت میریم بیرون پولشون رو خرج عروسک و گیره سر میکنن ولی من گریه میکنم که پولم به خرید مرغ نمی‌رسه 

با هم دوستن کدام به هم میگن چه قدر خوشگلی و یه جوری که انگار من زشتم همه درساشونم پاس میشن 

من افسردگی داشتم شرایط سخت اینجا باعث شد بدترم بشم اون قدر حالم بده که به چیزو صد بار میخونم باز نمرم کم میشه شده یه ماه تو اتاق بودم و رو تخت و حرف نزدم با هیشکی دلم لک می‌زنه که با ماشین برم بیرون و با یکی صحبت کنم برم خونه هم مدام سر هر چیزی به من یادآوری میکنن هزیمت بالاست آنقدر پول کم میارم که حتی خیلی روزا گرسنه میمونم حالم وخیمه کدام به این فکر میکنم برم خودمو بکشم دیروز فهمیدم به خاطر اینکه درسا افتادم نه ترمه میشم و امکان مهمونی نیست رفتم تو پارک آنقدر جیغ زدم خودمو زدم گریه کردم دو نخ سیگار کشیدن اومدم خوابگاه دیدم تو اتاق تنهام چون باقی بچه ها خونه بودن چون راهشون نزدیکه 

آنقدر که اینجا من زجر کشیدم سگ نکشیده

قدر پدرمادرشون رو بدونیند که شوهرتون دادن به خدا کار هر کسی نیست من مطمئنم پدر مادرم به خاطر اینکه اجتماعی نیستن و کلا اصلا حوصله هیچی من جمله دردسر ازدواج و جهاز خریدن نداشتن من و به این فلاکت بار آوردن 

من که آخرش سرکار نمی‌رم و فقط جوونیم و زندگیم تو این قبرستون از بین رفت قبل دانشگاه هم مدام میگفتم من اینجا نمیام و می‌خوام با خواستگار م ازدواج کنم

ولی پدرمادرم از خدا خواسته منو فرستادن اینجا که منو نبینند 

.

یکم اروم باش سعی کن با بقیه دوست بشی و خودتو بهشون نزدیک کنی، خودت غذا درست کنی بهتر از کنسرو هاست که هزینشم بیشتر میشه یه چیزایی یاد بگیر درست کن.

خیلیا ترجیح میدن خوابگاه بمونن و سالی یبارم نرن پیش خانواده حالا که تو شرایط رفتن رو نداری سعی کن کنار بیای و صبور باشی تا بگذره نه اینکه دائما اینارو تکرار کنی و اوقاتت تلخ بشه.

•یه روزی میام و میگم که به هدفم رسیدم👩🏻‍⚕️💊

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من الان شوهر کردم چی شده 

من از خدام بود برم شهر دیگه درس بخونم اما خانواده ام نمی زاشتن 

هزینه آزاد رو هم که نداشتیم 

یکم به فکر پیشرفت خودت باش درست رو بخون 

وقتی به کسی می گم غصه نخورتموم میشه،!باخودم فکر می کنم عمرمون یا غصه هامون!!!
چرا سرکار نمیری اگه شرایطشو داری برو پول دربیار با یکی آشنا شو

کار نیست شهر خیلی کوچیکه دانشگاهم جای پرتی هست اگه برم سرکار روزی 200کرایع باید خوابگاه هشت شب بسته میشه از طرفی کلاس هم دارم اصلا امکانش نیست

.

من الان شوهر کردم چی شده من از خدام بود برم شهر دیگه درس بخونم اما خانواده ام نمی زاشتن هزینه آزاد ر ...

چه پیشرفتی دوست عزیز من که فقط سنم داره می‌ره بالا با این همه سختی که این جا میکشم طراوت و زیباییم می‌ره 

کار نیست اون قدر که هر سال هزار تا دانشگاه آزاد و دولتی ماما میگیره کار کجا بوده آخه 

.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز