ده ساله ازدواج کردم تو این ده سال پدرم دراومده تو این زندگی شوهرمو خیلی دوست داشتم شایدم دارم گاهی ازش متنفرم ازش بریدم تو خونه که هست دوست دارم نباشه وقتی نیست حالم بده دوست دارم بمیره ولی خودم ازش جدا نشم ده روزه قهرم خونه پدرم برای بار صدمه که اومدم قهر درست نمیشه بد دله تهمت میرنه تهدیدم میکنه مث سگ ازش میترسم ولی جدا شدن ازش برام عذابه زندگی که برام ساخته هم جهنمه شاید بخاطر بچه هامه که جدا نمیشم خوبیم داره ولی اکثر شبا تا صب میخواد آرمن اعتراف بگیره که خیانت کردم بخدا تا حالا ب خیانت فکر نکردم دکترش میگه باهاش ادامه نده
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!