تو خونه ما حکمفرمای مطلق مامانم بود بابام فقط نقش عابر بانکو داشت والبته بنده خدا خیلی تو نظر ما بچه ها منفور بود چون مامانم ازش بدش میومد ولی بعدها من فهمیدم چه آدم مظلوم و البته بیشتر خنثی ایی بوده
مادرم آدم سخت گیر ایده آلی و کوبنده ای بود
و هست کارای مارو قبول نداشت کلا کارای خودشو قبول داشت با صلاحدید اون پولای بابام تو خونه خرج میشد و کلا همه چی نظر اون بود با حس منفی از خودم بزرگ شدم چون همیشه به نظر مامانم خوب نبودم زشت تنبل دوست نداشتنی و کلاا لنگه بابام
با همه اینها وقتی رفتم دانشگاه انگار کسی که آزارش میداد ازش دور شده بود خیلی ابراز دلتنگی میکرد وابستم بود ولی من خیلی راحت شده بودم فهمیده بودم خشگلم و دوستای هم سن خودمو پیدا کرده بودم کلا تو ده سالی که از خونه دور بودم و تو خوابگاه دانشجویی زندگی میکردم فهمیدم وقتی از اون دورم خوشحالم
25سالگی یا خودم باید برا خودم کار میکردم و چیزی میخریدم یا کلا نداشتمش مادرم اگه بیس جفت کفش تو کمدش احتکار هم میکرد یه جفت کفش برام نمیخرید یا اصن نمیگفت چی میخوری چه میکنی
رفته بودم تهران تو خوابگاه دانشجویی زندگی میکردم هم سر کار میرفتم هم فوق لیسانس میخوندم همه هزینه هامم خودم میدادم و همیشه پول کم می اوردم ولی نمیگفتم دختر تو شهر غریب چی میخوری چی میپوشی کلا ولم کردن
مامانم از وقتی خیلی کوچیک بودیم میگفت تو برای من چیکار کردی ?اون وقتا که تو خونه بودیم باید حتما براش کار میکردی تو خونه وگرنه تحقیراش لهت میکرد و حالام که ازدواج کردیم باید مرتب بهش باج بدیم تا باهامون خوب باشه لباسی عطری چیزی ارزونم نباید باشه بش برمیخوره تا حدی که من الان استرس دارم روز مادر چی بخرم
هشت ماه نامزد بودم مامانم گفت برو از خونه من شوهرت خونه بگیره با هم زندگی کنین
قبل عروسی اومدم با شوهرم زندگی کردم
چهار ساله عروسی کردم جهیزیه بهم ندادن کلا
گفتن یه روزی میدیم حالا
شوهرم وضعش اونقد خوب نیس وام گرفت وسایلمونو گرفتیم حتی نیومدن کمکمون بچینیم
خودمون تنهایی زندگیمونو چیدیم
الان هم بین من و خواهرام مقایسه میکنه اون فلان چیزو برام خرید فلان کار رو برام کرد ...
اونقد ازش متنفرم دوس ندارم برم ببینمش زنگ بزنم صداش رو بشنوم حتی دوس ندارم حالشو بپرسم وقتی میگه دوست دارم کهیرر میزنم و اکثر روزا حس تنفر ازش باهامه ...
اون هم همیشه طلبکاره و فک میکنه خودشو فدای بچه هاش کرده و حالا ما باید خیلییی حلوا حلواش کنیم