2777
2789

سلام دوستان شبتون بخیر.

مینویسم یکم از فشار ذهنم کم بشه اگه شد راهنماییم کنید

ممنونم 🩵 

به نمک گیریِ این خلقِ پُر از حیله مکوش که نمک خورده، نمکدانِ تورا می‌شکند!

ما یک سال و خورده‌ای هست که اومدیم سر خونه زندگیمون (طبقه بالای خونه پدر شوهرم). من و همسرم با هم خوبیم و کم پیش میاد بخوایم سر چیزی دعوا یا بحث کنیم و اکثر مسائل رو بین خودمون حل کردیم بجز یه مورد. اونم دخالت محسوس و نامحسوس پدر و مادرش تو زندگیمونه.


اکثرشو تو تاپیکای قبل توضیح دادم که اصلا دیگه موضوع بحث ما نیست. موضوع اینه که من الان واقعا دارم واسه استقلالمون می‌جنگم. واسه اینکه همسرم انقدر نترسه ازشون. خودش اینطور فکر نمی‌کنه ها! می‌گه من نمی‌خوام تنش بوجود بیاد. هر جا بریم اگه به مامانش نگیم بهش بر می‌خوره و میگه شما نامردین. درصورتیکه مادرشوهرم جوونه و همیشه با پدرشوهرم میرن همه جا، با دوستاش و همسایه‌ها میرن بیرون همیشه و خلاصه حواسشون به تفریح و خوش گذرونیشون هست و ما دوتا مدام تو خونه‌ایم. چون کار همسرم تو خونس و پشت سیستم و منم کسی رو ندارم باهاش برم بیرون (شهر غریبم). یعنی هرموقع خواستیم بریم پایین خونشون نبودن.


بحثم با شوهرم سر اینه که بابا ما زندگیمون از اون بنده‌های خدا جداست الان ما یه خونواده جداییم. یعنی نمیتونیم دوتایی بریم خرید؟

بخدا تو این مدت هر جا رفتیم مادرشوهرم اومده.

میاد دخالت می‌کنه. می‌گه نه باید پس انداز کنید باید جیبتونو سفت کنید و .. و همشو با منه. میگه زود بریم خونه باید شام درست کنم باید ال کنم باید بل کنم.

در قبال مامانش احساس مسئولیت می‌کنه انگار می‌خواد تاییدشونو بدست بیاره میگه خودمم می‌دونم ولی ناراحت میشن تنش بوجود میاد!

به نمک گیریِ این خلقِ پُر از حیله مکوش که نمک خورده، نمکدانِ تورا می‌شکند!

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

باورتون نمیشه ما هشت ماه کلید خونه رو نداشتیم چون میگفتن خودمون باز می‌کنیم درو واستون، واسه اینکه از رفت و آمدمون خبر داشته باشن. با چه بدبختی‌ای  راضیش کردم کلیدو گرفته ازشون که ساختیم از روش و چند روز سر این قهر بودن!

یعنی اکثر مواقع خونه نبودن و ما نمیتونستیم جایی بریم! فکرشو بکنید دیگه خودتون ..


هرجا بریم هرکاری کنیم اگه بپرسن همه چیو بهشون میگه. نه که مهم باشه واسم ولی دوست دارم حریمم حفظ بشه نمی‌خوام جیک و پوک زندگیمونو همه بدونن.

میگم نگو میگه من دروغ نمیگم میگم دروغ نگو آقا نگو فقط. هر چی بگیرم سریع بهشون میگه.


خیلی باهاش صحبت کردم و یکم بهتر شده داره تلاششو می‌کنه ولی چون از اول راه داده الان اونا طلبکارن.

به نمک گیریِ این خلقِ پُر از حیله مکوش که نمک خورده، نمکدانِ تورا می‌شکند!

واقعا آدمی نیستم که گیر الکی بدم مامانت اینو گفت مامانت فلان کرد، همیشه مثل پدر و مادر خودم بهشون احترام گذاشتم و دوسشون دارم ولی این موضوع واقعا اذیتم میکنه. فکر میکنم روزی بچه دار شیم اصلا نمی‌شه با این اوضاع بچه رو تربیت کرد و همه دخالت می‌کنن.


هر وقت خواستیم چیزی بگیریم انقدر دخالت کردن انقدر استرس و بحث و اعصاب خوردی پیش آوردن که کلی ضرر کردیم بعدش موقعی که لازم بود گفتن میخواستین نکنین ما چیکاره‌ایم!


میگم دوبار که ما تنها بریم بیرون فوقش یه روز ناراحت میشن بعد عادت می‌کنن آقا ما مثلا اول زندگیمونه هیچ جا نرفتیم باهم هیچکاری نکردیم باهم این چه زندگیه خدایی مگه اونا همه جا میرن به ما میگن؟


اصلا حسمو نمیتونم بیان کنم انگار اجازه ما دست اوناس!

یه وقتایی حالم گرفتس دوست دارم برم بیرون یه قدمی بزنم یکم خلوت کنم با خودم اما همین که در باز بشه میان میگن کجا؟ 

خودم مبهم جواب میدم که کار داریم بخاطر همین میرن سراغ شوهرم اونم از صفر تا صد رو میگه

انگار تو سایه اونا دارم زندگی میکنم

شرایط رفتن از اینجا هم نداریم 

خیلی خسته و کلافه شدم واقعا دیگه دارم کم میارم😭


تجربه‌ای اگه دارین ممنون میشم راهنمایی کنید چیکار کنم زودتر این ترسو کنار بذاره دنبال تاییدشون نباشه 🤦🏻‍♀

به نمک گیریِ این خلقِ پُر از حیله مکوش که نمک خورده، نمکدانِ تورا می‌شکند!

کاش هیچ وقت مستقل نمی شدم... وهمیشه عاشق شوهذمو و بچه هام می موندم... مستقل بشی... مغرور میشی... دیگ ...

نه این یه مستقل شدن دیگس داستانش فرق داره

به نمک گیریِ این خلقِ پُر از حیله مکوش که نمک خورده، نمکدانِ تورا می‌شکند!

باورتون نمیشه ما هشت ماه کلید خونه رو نداشتیم چون میگفتن خودمون باز می‌کنیم درو واستون، واسه اینکه ا ...

همین جوری شوهرتو خانواپشو بپذیر... کار در منزل هم زیاد هست...ترشی... مربا... خیاطی... جواهر دوزی... همه چی

اخ اخ. ببخشیدا چققدر بدم میاد ازین مدل اقایون. محکم حرف بزن حتی شده ناراحتی پیش بیادبگو اصلا دلیلی ن ...

همینکارو دارم می‌کنم ولی جدی کلافه شدم 

دوست نداره ناراحتشون کنه ولی اصلا دلیلی برای ناراحتی وجود نداره وقتی ما تشکیل زندگی دادیم چرا باید همیشه همه جا باشن آخه یعنی انقدر درک ندارن خودشون

به نمک گیریِ این خلقِ پُر از حیله مکوش که نمک خورده، نمکدانِ تورا می‌شکند!

تا اونجایید همینه.باید برید یه خونه دیگه.منم ۴سال خونه پدرشوهرم بود.هر روزم گریه و ناراحتی بود

والا از خدامه بریم ولی فعلا نمی‌تونیم 


به نمک گیریِ این خلقِ پُر از حیله مکوش که نمک خورده، نمکدانِ تورا می‌شکند!

به شوهرت کاری نداشته باش 

اما هر وقت خواستن باهاتون بیان همونموقع برنامه بیرون رفتن رو کنسل کن 

دقیقا به شوهرت بگو اگر قراره باهامون بیان من نمیرم خودت باهاشون برو سه چهار بار برنامه رو کنسل کنی خودش یاد میگیره دیگه 

من دقیقاً خودتم. با این تفاوت که پدر و مادر همسر من سنشون بالاست و همش دوس دارن ما پیششون باشیم، دااائم زنگ می‌زنن شام بیاید پایین ناهار بیاید پایین، مهمونی، خرید، عزا، عروسی، همه جا با هم میریم. باورت نمیشه تو جریانات اخیر رفتیم شهر من، اونا رو هم با خودمون بردیم 😐

حال من، حال اون آدم زخمیه      که خودش دیده زخمش چقد کاریه، اما جایی نمیره      خوش نشسته بمیره...
واقعا آدمی نیستم که گیر الکی بدم مامانت اینو گفت مامانت فلان کرد، همیشه مثل پدر و مادر خودم بهشون اح ...

به خدا دعوا نکن... زندگیت سرد میشه... مال من خراب شد... تو نکن... منم با مادر شوهرم بودم همه گفتن به شوهرت بگو جدا شین... بدتر شد... از من فاصله گرفت... الانم با 2تا بچه دارم طلاق می گیرم... تروخدا شوهرتو همین جوری که هست بپذیر... هیچ کس و تغییر نده... خودت و خورد نکن... خوبه اون درحال تغییر تو باشه... پذیرشتو ببر بالا بعد راه درو برا خودت پیدا کن... بیشتر درکش کن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز