سلام دوستان
مامان من یک روانی هس روانی روانی
الان رفته بودیم هیت بعد دسته در اومده بود هی به من نگاه میکرد هی به من نگاه میکرد فک میکنه من مث خودش جن.ده ام فک میکنه من به پسرا نگاه میکنم
نه فقط الان هرجا بریم کارش همینه
به جون بابام قسم تا حالا بهم نگفته دوست دارم
تا حالا بغلم نکرده
تا حالا بوسم نکرده
هیچ وقت خدا رو نمیبخشم به خاطر مادری ک بهم داد
هر وقت با فامیل جمع میشیم زهر مارم میکنه
امروز تو دسته بغض کرده بودم اشکم میخواس بریزه دیگ نصفه نیمه ولش کردم اومدم تو راه انقد گریه کردم