سلام .من و خواهرم امروز دعوامون شد تو حیاط خونه .یکم گیس و گیس کشی شد بینمون و جیغ و داد. .خونه مون حیاط داره همسایه هامونم همینطور. بعد اقا ما تو حال خودمون بودیم دیدیم اینا دم درن در میزنن بعد مامانم یهو رفت دروباز کرد اینا اومدن تو.تو کل زندگیمون دخالت کردن که هیچ.گفتن صداتون میاد وفلان واینا .با این بهونه داخل خونه هم شدن اتاق من و خواهرمم سرک کشیدن.بعدم یه عالمه نصیحت و اینجور چیزا. درحالی که خودشون طلبکارشون بارها اومده درخونه داد وهوار راه انداخته فحشای رکیک بهشو نداده سر صبحی نتونستیم بخوابیم.خودشون بارها دعوا کردن ما هیچی نگفتیم.گفتیم زشته. یا مثلا اون یکی خروس و مرغ نگه میدارن وسط شهر. خروسشون 3 بامدادیه بار صدا میکنه بیدار میشیم 7و نیم صبح یه بار.چن وقته نتونستیم بخوابیم.مرغاشونم وقتی تخم میذارن بعد سرو صد امیکنن صداشون عالم رو برمیداره. بعد ما هیچی به روشون نیاوردیم تاحالا مامانم میگه زشته نیمشه که به همسایه بگیم کاری که دلت میخواد نکن.بعد اونا با یه سروصدای کوچیک اومدن خونه مون یه عالمه دخالت کردن.تازه شماره یکی از فامیلامونو داشتن زنگ زدن اونم اومد ابرومون رو بردن بین فامیل الان اون میره به بقیه فامیل میگه . حالا من و خواهرم خیلی زود اشتی کرده بودیم خودمون نیاز به دخالت همسایه نبود . چیکار کنیم به نظرتون باهاشون.؟ آخه جالب اینه نمیدونم چرا من الان دارم خجالت میکشن چشم تو چشم بشم .درحالی که اونا باید خجالت بکشن اما دست خودم نیس