تاپیک های قبلم هست شوهرم بهم خیانت کرد و من فهمیدم و به گوه خوردم افتاد که کلا بیخیال زنیکه بشه منم با هزار خواهش شوهرم موندم و قبول کردم بعد از یکی دو هفته دیگه از همراه من چک کردم دیدم بازم حرف میزنن دوباره بهش گفتم ایندفعه دیگه قاطی کرد خودزنی و اینا که نه تو اشتباه میکنی فقط درباره کاری بوده حرفامون خلاصه گذشت بازم هزاران قسم و آیه و که اصلا رابطه ای نداریم باهم دوباره من دیدم همراه من پیامک دادن هر روز بهم تو شرایط جنگ نتونستم بهش بگم آخه اگه میگفتم باید میرفتم خونه پدرم که بخاطر جنگ شهرستان بودن به برنامه ریختم گوشیش که ببینم چه حرفی چ پیامکی بهم میدن فقط یک روز رو تونستم ببینم حرف مهمی نزده بودم فقط هم پیامک های زنه تو برنامه میومد براتون اسکرین شات میدارم بعد اون شوهرم فهمید برنامه رو پاک کرد ولی به روم نیاورد منم دوباره در حد گلایه گفتم که نمیتونم مطمن باشم که دوباره اینکار و نمیکنی اونم دوباره چقدر قول و قسم که اصلا رابطه ای ندارن واتساپ و روبیکا وایتاش رو دارم تو گوشیم خبری نیست فقط پیامک و تماس بود اونم که فهمید چک میکنم
خب
بذار
چجوری از همراه من میفهمی چت کردن؟🤔
بنظرتون من چیکار کنم حالم خیلی بده فکر و خیال داغونم کرده مثل خوره مغزمو میخوره ولی کاری از دستم بر نمیاد
شک اعتماد رو از بین میبره
حقانیت این ماجرا اعتماد رو نابود میکنه
برای درون یک زن نوع ارتباط همسرش با جنس مخالف مهم نیست همین که ارتباط برقرار شده مهمه که دیگه هیچوقت نتونه بهش اعتماد کنه
مگر این که اون مرد خودش رو وقف جلب اعتماد کنه که باز هم شک باقی میمونه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
