داداشم پیام دادهههه🥵

خوب بگو تا برگرده خونه

بگو داداشی دلمون برات خیلی تنگ شده...ایموجی گریه بذار..بگو تو رو خدا بیا خونه این اتفاقات تو هر خانواده ای میفته بیا منطقی حلش کنیم..

کاش بیاد و رابطه تون خوب بشه و دعواتون نشه..هیچی بدتر از دعوای خانوادگی و قهر بچه و والدین نیست

چی میگه؟ میخواد برگرده روش نمیشه؟

خودش شاغله پول داره؟ ببین ما یه همسایه داشتیم پسرش سر همین قهر و دعواها و رفیق بازیا معتاد شد و دیگه رفته معلوم نیست کجاست

درکش کنید برای هر اشتباهی باهاش دعوا نگیرید...زیاد باهاش صحبت کنید...اگه دوست دختر داره بهش پیشنهاد بدید ازدواج کنه

عزیزم پسرا متاسفانه این مسایل رو دیر متوجه میشن...حداقل دیرتر از دخترا ...تا جایی که من دیدم اینطوری بوده

حالا که دلش تنگ شده حال مادرتو میپرسه به مامانت هم بگو خودشو به مریضی بزنه....به داداشت بگو مامان از فکرت مریض شده تو رو خدا برگرد و هوای ما رو داشته باش...مرد خونه ما تویی الان...اینطوری میکنی ما دلمون به کی گرم باشه؟..بلکه یکم عذاب وجدان بگیره...بیاریدش تو خونه...هر چی که میخواد اگه منطقی بود در اختیارش بذارید اگه نبود که باهاش با محبت حرف بزنید حتی اگه داد و بیداد کرد شما داد نزنید قربون صدقه اش برید ولی زیر بار حرف زورش نرید ...اما محبت رو همیشه داشته باشید..بخدا بیرون پر از گرگه ..چنان بلایی سر مرد گنده میارن که آدم از تعجب شاخ درمیاره..چه برسه به یه پسر جوون و بی تجربه

بهش حس قدرت بدید...بگید پناه ما تویی مرد خونه ما الان تویی...بذارید حس بزرگی و اهمیت داشته باشه خیلی تاثیر میذاره

من اینکارو میکنم مثلا به داداشم میگم مامان اذیت کرده بودی فشارش بالارفته بود بردم سرم زدم دکتر گفته عصبیش نکنی برا قلبش بده اونم می‌ترسه آروم میگیره

کارت پسرداییشو برداشته خودش باید تسویه کنه....شما ولی بهش توهین نکنید به خاطر اینکارش...بگید باید تسویه کنی و اگه تونستید شمام کمکش کنید ولی یه جوری قول بگیرید ازش که دیگه از اینکارا نکنه

به نظر من که تنها راهش اینه که اول حس احترام بهش بدید و اینکه مطمین بشه شما دوستش دارید و بهش احترام قایل هستین

دوم اینکه بهش حس قدرت و مردانگی بدید و بگید ما دلمون به تو گرمه و اینطوری دل ما رو نلرزون...تو خونه نبودی ما شب و روزمون یکی شد مامان مریض شد...تو که خونه هستی ما خیالمون راحته که یه مرد هست پیشمون و... از این حرفا بزن اون حس غیرت و مردانگیش رو به وجد بیار

سوم اینکه بشین باهاش حرف بزن یه راه کسب درامد کوچولو و شغل برا خودتون جور کنید...یا برا آینده و خرج و مخارجتون برنامه ریزی کنید و بگید که چقدر میتونه خرج کنه و کجاها باید مواظب باشه که پول هدر نده و...

به مامانت بگو از لحن خیلی خوب برا پسرش استفاده کنه مثلا بگه پسرمی تاج سرمی ..امید زندگیمی و....از این حرفا

حس احترام و محبت پسرها رو نرم میکنه ...اینو دست کم نگیرید

چندسالشه؟

عزیزم اینو بگی میفهمه دروغ میگی

الان خودشم پشیمونه میخواد یه جوری برگرده که حالشو پرسیده دروغ نگو ولی‌مجابش‌کن چون اینجور آدما به مرور زمان رفتارشان بدتر میشه یه روز بگی واقعی دور از جان مادرت بیمارستان باشه گوشش بدهکارم نمیشه

دروغ نگو ولی بگو خیلی ناراحته و توفکرته و گفته که خیلی پسرشو دوست داره و نمی خواد بدیشو براش زحمت زیاد کشیده از همین حرفا بزار زبون مادرت هر چی گفتی فقط دوباره برش‌گردونین خونه پسر بیرون باشه هزار بلا سرش میاد همه چی جبران میشه همه چی