آاااخ گفتی من یه جوری به چرایی ونیستی وپوچی دنیا رسیدم همه چی برام گذراست خوشحالیام عمیق نیست یادته بچگیامون چقدرازته دل حال دلمون عالی و واقعا خوش بودیم همه چی مزه میداد همه چی قشنگ وبهترین بود همه چی ساده وباصفا بو الان هرچی بیشتربدونی بیشتر افسرده میشی هرچی سن میره بالاتر میگی خب که چی بشه ....واقعا میخوام ازاین حال وروز بیام بیرون
دقیقا
باید دهنتو بوسید انقدر قشنگ فهمیدی
منم همینجوری شدم
همسرم هی میگه چته قوی باش
ولی امروز گریه کردم گفتم من فقط خستم
میگه برو خونه ی مادرت ک یه شهر دیگه هستن و ازمن دورن گفتم اونجا هم حالم خوب نمیشه
منم خیلی دوست دارم از این وضعیت دربیام و خیلی تلاش میکنم ک انقد افسرده نباشم
من انقدررر انرژی داشتم انقدر خوش خنده بودم و شیطنت میکردم همه ب من میگفتن مجلس گرم کن
الان شدم دکور
هیچ فرقی با دکور ندارم
ساکت میشینم یجایی و هیچ. حرف مشترکی با هیچکسی ندارم
میرم بیرون از خودم میپرسم اینجا چیکار میکنم چرا اومدم بیرون باز برمیگردم توی خونه میگم وااای دوباره اومدم توی خونه و ماتم میگیرم
مشاوره پول داری برو روانشناس خوب کلا تغیرمیکنی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
54 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
