شوهرم انگار الویتش کلا مادرشه ،یک هفته تموم دهنم آفت زده بود چندین بار گفتم قشنگ یادم بود سری پیش دهن مامانش افت زد فوری رفت داروخانه براش ژل خرید فرداش خوب بود من یک هفته درد کشیدم داروخانه بهمون دوره
امروز صبح اومدیم بریم تو راه پله مادرش رو دید تبخال زده بود آنقدر ابراز ناراحتی کرد بعدشم گفت میرم داروخانه برات دارو میگیرم 😔 الان شاید مسخره کنید ولی منم زنم یوقتایی دلم واقعا توجه میخواد چی کم دارم مگه از بقیه
امروز اومدم سوار ماشینش بشم یهو مادرش گفت منم میخواستم برم بانک ولش کن با اتوبوس میرم راهش رو کشید رفت ، شوهرم نشسته تو ماشین اخم کرده با من حرف نمیزنه بعد یهو برگشته میگه چرا به مادرم تعارف نکردی ، گفتم آخه من تو جریان چسم که بیام تعارف کنم
انداخت تو اتوبان دور زد ۲۰ دقیقه راه رو دور کرد رفت دوباره مادرش رو سوار کرد فکر کن بعد من بگم تا سر کوچه بیا وقت ندارم
اونوقت جلو مادرش میگم پس خریدا رو میکنی داری میای داد میزنه میگه نه خرید میکنم نه ماری باهات دارم 😔😔😔😔😔 فقط چون میخواد مجبورم کنه به مادرش تعارف کنم
هیچ احترامی ازشون ندیدم هیچی بعد من باید همه جوره احترام بزارم