یک آقا پسری هست که من حدود 6 ماه برا اشنایی باهم بودیم اینشون بخاطر من از اوایل اسفند رفت سربازی، من اونموقع فقط اینو دربارش میدونستم که یه مغازه شریکی با دوستش داره، قیافه و هیکل و ایناشم معمولیه من ازش خوشگل تر و خوش هیکل ترم ولی خب ملاک من قیافه و اینا نیست و بنظرم پسر خوشگلیه و به دل من نشست بعد ها فهمیدم بخاطر اینکه باباش تحت فشارش گذاشته برای سربازی حمایت مالیش نمیکرده و پول مغازه و اینا کارکرد خودش بوده الان چند وقتیه گیر داده برای خواستگاری و خانوادشم درمورد من میدونن خاله هاشو مامان و ابجیش، الان از طریق خودش متوجه شدم که پولدارن و نزدیک 4،5 تاخونه دارن که به غیر خونه خودشون که دوطبقس بقیش اجاره هست، تو همون پاساژم که کار میکرد مغازه عموهاش بود که بعد فهمیدم یکی دوتا مغازه ام بهشون ارث رسبده از طرف پدر بزرگش، الان من خانوادم جفتشون فرهنگی ان با یه خونه معمولی و دوتا ماشین ایرانی متوسط درمورد خانواده من کامل اطلاع داره ولی روم نمیشه بیام بگم این خونه و زندگی ما هست، میترسم خانوادش ناراضی باشن اونوقت جلو خانوادم شرمنده شم! چون مادرش که منو دید خیلی درمورد وضع مالیمون پرسید