2777
2789
عنوان

من سلطاان سوتی ام یه سوتی بدییی تو سوپر مارکت دادم بیاید براتون بگم

| مشاهده متن کامل بحث + 235148 بازدید | 1259 پست

یبارم  رفتیم خونه ببینیم صاحبخونه ظاهرا از رفتنمون عصبانی بود 

وسط اتاق خاب هنوز رختخابش پهن بود رو زمین بعد پارچه  لحاف تشکشون خیلی سنتی و از این قدیمی قرمزها گلدارها بود نمیدونم با چه عقلی نیشم وا شد یهو گفتم وااای فقط تو این لحاف تشک بخابی و خیلی خودمونی خم شدم بالشو برداشتم تو همون حالت ایستاده چن لحظه سرمو گذاشتم رو بالش و گقتم اخییییششششش😖😖😖😖😖😖

چند وقت پیش تو پاساژ بودم با دختر عمم و شوهرم وعمم 

من و دختر عمم جدا شدیم رفتیم طبقه پایین پایاز بعد یه کیف فروشی بود اونجا دوسه نفر جلوش وایستاده بودن بعد ما رفتیم طرف کیف فروشی من با میخاستم برم تو کیف فروشی یه سیسی گرفته بپدم بیا و ببین که رفتم تو شیشه محکم (نزدیک ب یک ماه از عمل بینیم میگذشت شانس اوردم با صورت نرفتم تو مغازه🤣) 

بعد اونایی که اونجا وایستاده بودن گفتن بستس ماهم منتظریم بیاد

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای خدا سوتی امروز منو نمی‌گی تو گروه پسرا اشتباهی عکس چند نمونه واژن قبل لابیا پلاستی فرستادم میخوا ...

یا پیغمبر تو دیگه ته سوتی هستی 😂😂😂🤦

فقط 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

❌❌ درخواست دوستی ممنوع🤚

یبارم رفتیم خونه ببینیم صاحبخونه ظاهرا از رفتنمون عصبانی بود وسط اتاق خاب هنوز رختخابش پهن بود رو ز ...

باورم نمیشه😂😂😂😂😂

خدای مهربونم  به تو قرصه دلم                                             لطفا تاپیک کتاب من رو تگ کنین متشکرم 🌱🌸
رفته بودیم مسافرت بعد داشتیم سلاح های تو موزه رو نگاه میکردم سرم رو بردم جلو که نوشته ها رو بخونم شی ...

آقاعه راست گفته بوده😂😂

کاربر قدیمی. [ هارمونی ] دستهايم را در باغچه مي كارم سبز خواهم شد كوچه اي هست كه در آنجاپسراني كه به من عاشق بودند، هنوزبا همان موهاي درهم و گردن هاي باريك و پاهاي لاغربه تبسم هاي معصوم دختركي مي انديشند كه يك شب او راباد با خود برد   من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اعماق اقيانوسي مسكن دارد دلش را در يك ني لبك چوبين  مي نوازد، آرام، آرام.    پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه میمیرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

زن داییم پدرش چند سال پیش فوت شده بود من توی ذهنم قاطی کرده بودم فکر میکردم مادرش فوت کرده . یه بار ...

واااااییییی ببین یعنی سرکارم نمیتونم بلند بخندم هلااااک شدم فقط اونجا ک گفتی بلا نسبت  

فرزند ادب باش نه فرزند پدر/ فرزند ادب زنده کند نام پدر 🩵
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته

داغ ترین های تاپیک های امروز