بعضی وقتا دلت نمیخواد هیچکس واست کاری کنه... فقط یکی باشه که ببینه حالت خوب نیست.
نه نصیحت کنه، نه راهحل بده، فقط بپرسه:
خستهای؟
خسته از سکوت؟
از بیتوجهی؟
از جنگیدن با کسی که باید همراهت باشه؟
من دیدم یه خانم، بیصدا تو گوشهای از یه رابطه سمی داره هر روز کوچیک و کوچیکتر میشه... و فقط گفت:
«دلم میخواد یکی باور کنه که من دیگه خستهم...»
شاید اون خانم شما باشی...
یا خواهرت...
یا یه دوستی که سالهاست دردهاشو قورت میده و لبخند میزنه.
بیا همینجا — فقط یه جمله بنویس:
از چی خستهای؟
شاید گفتنش، همون چیزی باشه که یه نقطه شروعه... برای برگشتن به خودت.
با احترام
حمیدرضا یافتیان
مربی رهایی از روابط سمی و بنیانگذار هیپنوتیزم ارتباطی