مامان بابام پارسال یه مبلغ پول پس انداز کردن تو بانک که به پیشنهاد شوهرم با اون یه وسیله خریدن که همه کاراشو شوهرم میکنه و درآمدش به خانوادم میرسه
مامانم گفت چون همه کاراشو شوهرت میکنه و یه سهمی هم باید به اون بدیم درست نیست اون خسته بشه ولی همه درآمد رو ما بگیریم ،امسال نود میلیون درآمدش میشه که پنجاه تومنش برای ما ، بقیش هر چی شد برای شما با این پول برین یه مسافرت خوب چون ماه عسل نرفتین برین خوشبگذرونین
خلاصه شوهرم امروز اومد گف با اون چهل تومنی که قراره خانوادم به عنوان سهمش بهش بدن ، برام طلا بخره تا سرمایه بشه برای ایندمون ، یا چون میخواد زمین بخره خونه بسازه اگر پول کم آورد چهل تومن رو بذاره برای خرید زمین
که من و مامانم امشب نشسته بودیم حرف میزدیم از دهنم در رف گفتم اون پولو یا میخوایم رو پول زمین بذاریم یا طلا بخریم که مامانم گفت بابا به این هدف داره نصف پولو میده تا شما که هنوز مسافرت نرفتین دو تایی ، برین مسافرت و خوشبگذرونین، منم گفتم ماشین نداریم مسافرت سخته باشه بعدا ، که گفت پس طلا بخر ، نذار اون پولو بذاره رو خرید زمین منم هیچی نگفتم
،از یه طرف فکر میکنم زمین بخریم خونه بسازیم صد در صد خیلی مهم تره ، اما چون خونه به پا داماده و جهاز به پای عروسی درست نیست اون پولو رو زمین بذاره مگه شوهرم به جهاز خریدنم کمک کرد
از یه طرف میگم خب اون پول سهم شوهرمه ، خانوادم نباید نظر بدن درست نیست
بنظرتون چیکارش کنیم پولو که خانوادم هم ناراحت نشن