این متن رو بخون
این متن حال و روز شوهرت رو خوب توصیف میکنه
✍لج باز و یک دنده مثل پدرم
چرا گاهی صفات منفی والدینمان عیناً در وجود ما تکرار می شود؟ و با اینکه گاهی تمام تلاشمان را می کنیم تا از شبیه شدن به آنها بپرهیزیم در اکثر اوقات و علیرغم تلاشهایمان باز می بینیم که همان لج بازی، خساست، خودخواهی و دلسوزیِ بیش از حد والدین مان، در کاراکتر ما نیز خودنمایی می کند.
چرا؟
آیا انتقال ژنی باعث ثبات و مقاومت این ویژگی ها در ما می شود؟ شاید برخی چنین باوری داشته باشند اما روانکاوی در برخی موارد تبیین دیگری به جز انتقال ژنی برای این پدیده ارائه می دهد و یا حداقل، ژن را تنها عامل نمی بیند.
با یک مثال آشنا آغاز می کنم: در زوجین این پدیده را زیاد می بینیم که بعد از مدتی آنها شبیه یکدیگر می شوند، به خصوص در خصایص منفی. مثلا اگر مرد پرخاشگر است بعد از مدتی همسرش که همیشه آرام بوده و به صبوری معروف، دقیقا مثل مرد پرخاشگر می شود. دلیل رخداد این اتفاق گاهی به این دلیل است که وقتی ما شبیه دیگری می شویم راحت تر می توانیم با خصایل آزاردهنده ی او کنار بیاییم، زیرا در آن صورت ما هم "یکی شدیم، مثل خود او".
در واقع وقتی من شبیه همان آدمی شوم که از او متنفرم دیگر دلیلی برای تنفر از او وجود نخواهد داشت و می توانم بدون داشتن خشم به زندگی با او ادامه دهم.
برگردیم به رابطه با والدین. آنجا هم همین اتفاق تکرار می شود. من شبیه پدرم خسیس می شوم تا احساس خشمم را به او تجربه نکنم؛ خشم به خاطر تمام لحظاتی که پدرم به دلیل خساستش من را از لذت هر چیزی که آرزویش را داشتم محروم کرده و من از این بابت عمیقا رنج کشیده ام.
در ذهن کودکانه ی همه ی انسانها یک قانون نانوشته وجود دارد: "نباید به والدین خشم داشت و همیشه باید به آنها عشق ورزید!" ما در دوران کودکی آنها را فرشته هایی می بینیم که اگر مرتکب رفتار بدی با ما شده اند، یا حقمان بوده یا صلاحمان در این بوده یا دست خودشان نبوده! غم انگیز تر از همه اینکه در جلسات درمان هم وقتی از مراجعین بزرگسال می خواهیم تا احساساتشان را به بدرفتاری های والدین خود ببینند، گاهی آنها همین دلایل را برای ندیدن خشم خود بازگو می کنند. گویی آنان ترجیح می دهند با خشمی که سالها روی هم انباشته و آنها را از درون عصبی تر کرده ، روز به روز شبیه تر به والدینشان شوند تا اینکه حداقل یک بار هم که شده در جلسه ی درمان این احساسات دردناک را تجربه کنند.
بنابراین خشم وقتی به درون بازگردد عامل اصلی شبیه شدن ما به والدینمان خواهد شد. مثل کودکی که وقتی در مدرسه خیلی دلسوز دیگران است و معلم او را تنبیه می کند که: "تو چه کاره ی بقیه هستی! تو کار خودتو بکن"؛ می بینیم که کودک بعد از مدتی شبیه همان معلم، خودخواه و بی احساس می شود؛ چون او حق بروز خشم اش را به معلم ندارد.
به این پدیده در روانکاوی اصطلاحاً #مکانیزم_همانندسازی_با_پرخاشگر گفته می شود.
#Identification_with_aggressor
#امیرحسین_کمیجانی
@rameshgroup