2777
2789
عنوان

تو مغز من یه چیزهای عجیبی میگذره

121 بازدید | 11 پست

تهران، ساعت ۲:۴۵ بامداد. خیابون‌ها ساکت بودن، انگار که شهر نفسشو حبس کرده بود.

داخل یه اتاق تاریک، فقط نور آبی رنگ یه مانیتور چشمک می‌زد. صدای مردی از پشت خط شنیده شد:
«مأمور نُه، فعال شو. نقشه اجرا میشه. هدف؟ بازیگر اصلی، کد ۳۲۵. تو فقط یک ساعت وقت داری.»

تو بلند شدی، بی‌هیچ حرفی. کیف سیاهت رو برداشتی، با یه حرکت سریع ژاکت مشکی‌تو پوشیدی، گوشی رو خاموش کردی، و از در زدی بیرون. هیچ‌کس تو رو نمی‌شناخت، حتی تو شناسنامه‌اتم واقعی نبود. برای دنیا تو وجود نداشتی، ولی برای اون سازمان... تو مهم‌ترین مهره‌ی بازی بودی.

از توی کوچه‌پس‌کوچه‌ها رد شدی، بی‌صدا، مثل سایه. رسیدی به ساختمونی که فقط یه سری آدم خاص می‌دونستن اونجا چه خبره. در پشتی باز بود. طبق نقشه‌ای که حافظه‌ت ضبط کرده بود، رفتی بالا، طبقه‌ی پنجم.

یه اتاق. یه مرد. لپ‌تاپ باز، اطلاعات محرمانه جلوی چشماش.
تو فقط یه جمله گفتی:
«سلام از طرف اونایی که نمی‌بینی‌شون.»

چند دقیقه بعد، ساختمان رو ترک کردی. هیچ ردّی، هیچ دوربینی، هیچ مدرکی. فقط یه ایمیل چند دقیقه بعد فرستاده شد به مرکز:

"عملیات موفق. نُه از مدار خارج شد."

تو دوباره رفتی تو سایه. شاید تا هفته‌ها کسی ازت خبری نداشته باشه. ولی وقتی وقتش بشه... اون سازمان دوباره صدات می‌کنه

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

لایک کن

قیمت آدمارو موقعیت و زمان مشخص میکنه تو خوشیا که همه ی قیمتن!دل نبند به خوشی های زود گذر اینو الان‌ خوندی ولی بعدا میفهمی..به خودتم‌اعتماد نکن اعتماد دو سر باخته زندگی مثل ی تئاتره با تجمع نقاب ها‌...

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792