نمیدونم چی بگم واقعا زندگی و زنده بودنم برام زیاد مهم نیست که اینطوری راحت راجبش حرف میزنم. فقط به خاطر ابرو و علاقه به خانواده شاید نخوام بمیرم. اما الان وضعیتم داغونه کنکور رو داغون دادم گفتم نهایی جبران میکنم نهایی از اون بدتر شد وضعیتم اینطوریه که بعد هر امتحان فقط میترسم نمره پاس قبولی نگیرم. خانوادم توقع فضایی دارن اصلا متوجه سختی نهایی نمیشن بابام میگه نوزده بیست باید بشی دانشگاه دولتی تهران فلان. بچه های همسن فامیلم همه شدیدا درسخونن مطمئنم پزشکی و مهندسی قبول میشن سرکوفت میمونه برام اصلا زندگیم جهنم شده میگم منکه آیندم تباه شد بزار بمیرم؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
بعدم شاید خانواده الان بگن باید دکتر و مهندس شی ولی وقتی بری سمت چیزی که علاقه داری و موفق شی اونا خیلی خوشحال ترن تا اینکه ببینن بچشون رفته پزشک و مهندس شده ولی افسردس
فقط کسانی که جرات میکنند تا حد زیادی شکست بخورند، میتوانند تا حد زیادی به موفقیت دست یابند.
اخه این دغدغه ای هست که خانواده درست کردن. بابام هرچی از دهنش در میاد میگه. دیگه از حرفای اونا خسته شدم. از یه طرف دختر عموم رو مقایسه میکنن. مامانم همش منو با یه بچه بلاگره که خیلی درسخونه مقایسه میکنه میگه اه ملت شانس دارن
بعدم شاید خانواده الان بگن باید دکتر و مهندس شی ولی وقتی بری سمت چیزی که علاقه داری و موفق شی اونا خ ...
نه بابا. این فرهنگ تو خانواده من وجود نداره. زمانی که عضو نی نی سایت شدم افسردگی شدید داشتم چون به زور اومده بودم رشته نظری درصورتی که عاشق هنرستان بودم. بابام با فشاری کع بهم اورد نتیجه عکس دید. یعنی درس نخون تر شدم .از طرفی عذاب وجدان دارم میگم برای آینده خودم میگن ولی نا امیدشون کردم