هر چند دقیقه که چشامو میبستم بدنای بدون سر و پر از خون میومد جلوی چشمم آدمای پر از خون و زخمی انقدر وحشتناک بود که نتونستم بخوابم توی عالم خواب بیداری رفتم آب بخورم یهو ی چیز مشکی از جلوی چشمم رد شد گربه ام خوابیده بود یهو نمیدونم چی دید که وحشت زده شد و بی قراری کرد
چرا اینجوری شدم احساس میکنم تو خونه یچیزی هست همسرم هی بهم میگه خیالاتی شدی😭😭چیکار کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.