من ۲۱ سالمه منظور بچه نیستم. و خانواده مادریم خیلی بد سفر میرن و کلا ادم های عجیبی هستن. اصلا باهاشون خوش نمیگذره. منم حرفی زدنی مامانم همش ادا اطوار درمیاره که هیچی نگو ساکت باش( باید مث خودشون ساکت بریم و برگردیم هیچ خوشی و خوشگذرونی ندارن فقط غیبت میتونن بگنن و منم حالم بد میشه وقتی کسی دائم غیبت میکنه) خلاصه دیشب باز بیرون بودیم حرف زدم مامانم یجوری اروم گفت بهم که بسه حرف نزن که همه فهمیدن. منم غرورم پیش بچه و بزرگترش خورد میشه اونطوری. هیچ کدوم از خاله هام با بچه اش کاری نداره موقع حرف زدن ولی من و ابجیم تو این سن دهنمونو باز میکنیم حرف بزنیم مامانم نمیذاره. دیگه حالم ازش بهم میخوره منو پیش همه خورد میکنه. دیشب هم فهمیده بود ازش ناراحتم. زود دست پیشو گرفت پس نیفته تا رسید خونه قیافه اش توهم بود که کسی حرفی بهش نزنه. چیکااار کنم بخدا خسته ام
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
حرف نزن خب. ضعف نشون نده به هرحال مادرته نمیتونی کاریش کنی مجبوری فعلا تحمل کنی. اگه اونجور که اون میخواد رفتار کنی هم اون عصبانی نمیشه هم تو خورد نمیشی. من بچه که بودم مامانم همش همه جا بهم غر میزد که روسریت رو درست کن و من خیلی بدم میومد اما یبار روسریم رو پوشیدم با اینکه خیلی بدممیومد و حواسم بود که نیوفته. مامانمم باهام مث آدم رفتار کرد و دیگه غر نزد. خیلی بدم میومد از روسری ولی بنظرم ارزششو نداره اینهمه درگیری و عصاب خوردی. حرفشو گوش کنی راحتتره
شاید منظورش اینه مدل حرف شما برا اون جمع مناسب نیستمثلا دختر من کمسن هست تو جمعی که نباید حرف سیاسی ...
نه بخدا اتفاقا خیییلی رعایت میکنم. مسئله اصلا اون نیست. ببینید اینا همه شون صاحب عروس و داماد هستن بجز مامان من. خیلی سنشون بیشتر همه ۴۵ تا۶۰ هستن بعد انقد اخلاقشون بده هییییچ کدوم عروس ها با اینا بیرون نمیان همه تنهایی میرن فقط منو ابجی بیچاره ام موندیم که مثلا میگیم بعد اینکه جایی که شما گفتینو رفتیم بعدش هم بیاین بریم بازار هم بگردیم اشی چیزی بخوریم. اونها قبول نمیکنن. انگار رفتی خونه سالمندان بخدا
وقتی جلو خاله ها حرفی میزنه همون جا بگو از خواهران یاد بگیر که چقدر احترام بچه هاشون رو دارن
هزار بار گفتم. قبول هم کرده اشتباهشو ولی باز همونو تکرار میکنه. از بچگی همینطور بود با دخترخاله دسرخاله ها بازی میکردیم یه کار اشتباهی میکردیم اونا میخندیدن مامان من بلند میشد منو میزد. منو از بچگی خورد کرده. بقیه هم چون میبینن مامانم احترام نمیذاره اوناهم به ما ارزش نمیدن
افرین منم میخوام دیگه کلا باهاشون بیرون نرم. ولی خب تنهایی هم ادم دلش میگیره تنهایی جطور میتونم خوش ...
فیلم ببین با ورزش کن با دوستات چت کن اهنگ گوش کن کلاس برو مهارت جدید یاد بگیر با دوستای خودت برو بیرون. تو که به هرحال با اونا میری بهت خوش نمیگذره اعصابتم خورد میشه. حتی اگه توی خونه بمونی بپوسی بهتر از اینه که اینجوری تحقیرت کنن. چون این فقط اعصاب خوردی نیست زخم کهنه میشه عزت نفسو کم میکنه بعد دیگه درست کردنش خیلی سخت میشه