سه روز مراسم سالگرد پدرم بود و این اقا به بهانه عیادت صبح ول کرد و رفت و بعد مراسم شروع شد که با خواهرش تشریف اورد. خواهره هم تا ته مراسم نشست که بعدش شوهرمو ببره و موفقم شد و تا ساعت ۹ شب نیومد. بعدم که اومد با یه سری دروغ گفت ترافیک بودو فلان. امروز رفتیم خونه خواهره. گفت ما رفتیم بازار میتابیدیم....