دوسال پیش من ناخن کاریو شروع کردم خیلی واسش ذوق داشتم رفته بودم ی سالن زیبایی کار میکردم
دوتا از دوستام اومدن پیشم یکیشون میخواست ناخن کاشت کنه واسم گل گرفته بودن بابت شروع کارم رفتم عصر رفتم خونه مامانم با دهن کج و لحن بد گفت این گلو از کی گرفتی گفتم فلان و فلان اومدن پیشم واسم خریدن خیلی خوشم اومده بود ازش واقعا با ذوق داشتم نگاش میکردم و حرف میزدم واسه مامانم
اخر سر هم گفت باشه فقط، همین، فردا رفتم سالن و برگشتم دیدم گلم نیست پرتش کرده بود پامو گذاشتم تو خونه شروع کرد ب دعوا کردنم انقدر حرفای زشتی بهم میزنه میخوام فرار کنم از دستش یا خود*کشی
تاپیک های قبلمم بخونید با زندگی سگیم اشنا بشید