بابام صبح سر خود پاشد رفت دم مغازه پدر شوعرم فش کشیو تهدید ک فلانتون می کنم اونم گفته برو هر کار مخوای بکن
بعد اومد سراغم ک پاشو بریم شکایت نرفتم گفتم اول بذار ببینم با زبون خوش میارن یا نه
هشت زنگ زدم داییش ک اومدم قهر بچه م از دیروز گشنه س بیارش هل کرد گف باشه
تا ده منتظر موندم نیاورد