خب فریبرز مرد
سه تا نکته هست که ابان برگشته به امیر
اولی عذر خواهی امیر از بهار عذر خواهی کرد ینی میتونست بگه بهار بریم ولی نه
دومیشم فریبرز تونامه که قبل مرگ برا ابن گذاشت گفت هرجور میدونی جبران کن برا خانوادت یعنی ازادی عذاب وجدان نگیر برا من
سومیشم که واضح گفت به الما که دارم میام پیشت
همه اموالم به ابان خانوم میرسه
ولی چندشم شد من کل فیلم ترکی میبینم ولی هنوز این تو فرهنگ سینمای ایران جانیفتاد
خانومه خاطرات شوهرش تو شش ماه فراموش کنه اونم شوهری که به قول خودش عاشق سینه چاک هم بودن اون میره شبنشینی با بهار
اینم تو دوسه ماه گریه زاری بلند شد کت اقا ثابت تنش کرد وهی عشوه اومد وبعدم خاطرات شروع شد