خواهرم چهل روز خونه پدرم بود البته بنا به دلایلی
ولی من نمیرم مادرشوهر هرچی میخواد زر مفت بزنه مگه بچه رو از خونه بابام اوردم که برم اونجا جمعش کنم
خونه ی خودم.
خونه مامانم،بارداریم به خونه خودم ویار داشتم ۷ماه رفتم خونه مامانم موندم بچمم بدنیا اومد ۴۰روز هم همونجا موندم و وقتی ام برگشتم خونه خودم چشمت روز بد نبینه بچم بی قراری میکرد و جیغ میکشید مجبور شدم باز برگردم خونه مامانم و چند ماه هم باز موندم همونجا
مادرم اومد خونه ما
خواهر شوهر خواهرم مثل مادر شوهر شماست خواهر و مادرش هم همراهیش میکنن مادرم بخاطر اونا خواهرمو آورد خونه به طبع شوهرش هم خونه مادرم بود بخاطر بچه و زنش بعد همین خواهرشوهرش تهمت میزد من چون مجرد بودم میگفت دخترت خرابه بخاطر دختر خرابت برادر منو میکشونه اونجا 🙁 خواهرم ناراحت شد رفت خونش باز میگفت بخاطر خرج خورد و خوراک دخترشو نگه نداشت خلاصه برای هرکاری یک زر مفتی داره برای همین میگم بذار بگن مهم خودتی به جهنم که حرفی میگن
ما رسم شهر پدریم رفتن خونه ی مادر هست
رسم شهر مادریم موندن خونه ی خودمون
همسرم همشهری بابام هست
بخاطر همین تاکید داشت برو خونه ی مامانت
منم رفتم که حرف نشنوم
ولی مامانم همیشه میگه ما بد میدونیم زائو بره خونه ی پدرش
وای وای آدما چقد میتونن بد باشن از خدا نمیترسن حالم بد بود مادرم میومد کارامو میکرد خونرو تمیز میکرد و... بعد مادرشوهرم لج بسته بود به مامانم که شما به ما اعتنا نمیزاری پسرمو از ما جدا کردینو قهر میکرد اعصاب برامون نمیزاشت مامانم که کمتر میومد میگفت انگار مامان نداری مامانت چرا نمیاد نمیدونم از دستش چکار کنم تعجبم میاد چرا واسه جاریم اینطور نبست
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
