من سیم کارت فامیلمون (پسر) دستمه که این سیم کارت رو از مادربزرگم گرفته بودم که سیم کارت ایشون بوده و من نمیدونستم خودش هم نمیدونست تا یه روز زنگ میزنه و میبینه دست منه سیم کارتش ازم میخواد بهش برش گردونم که اینکارو نکردم و بهش ندادم چون دیگه مال من شده بود و زمان زیادی دست من بود و چیزای شخصی زیادی داشتم توش و خلاصه گذشت که این فامیلمون بهم پیام میده و میگه که تو تلگرامم نرو و چیزای شخصی توشه منم خیلی کنجکاو شدم و وارد تلگرامش شدم و واقعا هم هیچی ندیدم یعنی در حد چند لحظه بود و کلا از تلگرام خارج شدم چون عذاب وجدان گرفتم و اصلا نموندم که بخوام چیزی رو ببینم و اون هم فکر کرد که من همه چیز رو دیدم و وقتی کد ورود به تلگرام رو بهش دادم و رفت چیزای شخصیش رو پاک کرد بهم گفت که خاک تو سرت که رفتی توش و بنظرتون من کارم خیلی بیشعور و بچگانه بوده؟ چون من اصلا ندیدم هیچی رو و فوری اومدم بیرون
خب چجوری بگم، پوستهی بيرونيم يه دختر قويه كه به كسی نياز نداره و خيلی خوشحاله؛ ولی درون خودم، یه دخترِ كوچولو با چشمای اشكی نشسته و منتظر يكی بياد ازش بپرسه چته.