معلم دینی مدرسمون میگفت یکی از فامیلای دورشون یبار یه نفر زنگ خونشونو زد اجازه گرفت بره دسشویی خونشون. چن روز بعد خونشون جن زده شده بود یه دختری داشتن جنه ازون خوشش اومده بود هر مهمو نی چیزی دختره میرفته اتفاقای عجیبی میفتاد. اولاش اتفاقا ی عجیبی میفتاد مثلا درو قفل میکردن باز میشده یبارم گفت از بیرون اومدن دیدن فرشای خونشون لول شده یه گوشه گذاشته شده.بعد متوجه این موضوع شدن رفتن از ینفر کمک گرفتن نمیدونم بعد 4 سال اینا جنه رفت.البته من اینطور یادم میاد.