2777
2789
عنوان

شوهرم سر رابطه باهام قهر کرده

| مشاهده متن کامل بحث + 8608 بازدید | 153 پست

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کشش نده. مردها همیشه تشنه رابطه هستن ؛ ولی غرورشون نمی دونم چجوریه که نمیزاره برای رابطه خودشونو خار کنن و بیان التماس. امشب همه چی رو فراموش کن برای رضای خدا تو پیش قدم بشو؛ همه چی تموم میشه

کدوم کار ؟اگه رابطه رو میگی تاپیک قبلیم گفتم چون اذیت میشم

😂😂😂😂😂😂

میدونستید مغول ها وقتی غذا نمیخورن مامانشون بهشون میگه بغول😂 من زندگی بزرگسالی نمی‌خوام منو ببرید استخر توپ😩همیشه گشنمه حتی وقتی دارم غذا میخورم😋 همونیم که میگم حالم خوبه اما دیگه پوست لبی برام نموندههههه🙂مشکلی با صبر ندارم فقط نمی‌دونم چقد دیگه باید صبکنم🤔زندگیم هر روز داره “تازه کجاشو دیدی، این که چیزی نیست” تر میشه🤩کاش تو زندگی بعدیم یه ابر باشم ،هروقت ناراحت شدم گریه میکنم تموم شم😭

عمدا جوابمو نداده میدونه اینکار خط قرمزمه

حالا ی امروز و امشب و خط قرمز و فراموش کن بزار اینکار بشع  


باور میکنی من از اول ماه رمضون ک رابطه داشتیم تا امروز هیچی ....خیلی بده 

من از یک شکست عاشقانه می آیم . بگذار همه برای این اعتراف تلخ سرزنشم کنند .شکست نه برای پنهان کردن است نه برای پنهان شدن .می گویند از صبح بنویس . از آفتاب و من چگونه از خورشید بنویسم وقتی تمام وقت . باران پنجره ی چشمانم را شسته است . همه دلشان نقش های مثبت می خواهد و آدم های خوشحال . اما من گمان می کنم این خیلی خوب است ک نمی توانم ادای آدم های خوشبخت را در بیاورم .بی ستاره ام و زرد با طعم معطر پاییز .ک حضورش تنها معجزه ی لحظه های تنهایی من است . قیمت وفا شاید گران تر از آن بود ک بهانه ی دوست داشتنی زندگیم از عهده ی داشتنش بر آید . سقف اعتماد تعمیری ست . مدام چکه می کند .آغوش ترانه ها همچنان از عطر تن او ک باید پر باشد خالی ست .نمی توانم باورش کنم نه رفتنش و نه ماندنش را .مهم نیست تمام سرزنش ها را می پذیرم به بهانه ی تولد حقایق غم انگیزی ک درد را به درد می آورد و آتش را می سوزاند . خلاصه غم سنگینی ست اگر سر نخواستن دلی دعوا باشد . اما همیشه حق با برنده ها نیست . می شود در عین بازنده بودن سر بلند بود و او را از کوچه پس کوچه های دنیا گدایی کرد . قرار بود حقیقت را بگویم سخت ست . بی علاج ست . دانستنش آدم را کم کم می کشد . گریه ی شبانه می آورد . اما همین است خبر کاملا ناگوار و واقعی ست ....اون یکی رو جز من داشت ....سکوت می کنم تا ب خاک سپردن آخرین خاکسترهای آرزوی بر باد رفته ام آبرومندانه باشد . گریه می کنم باشکوه . مثل اقیانوس . بلند مثل اورست . او نمی شنود و نمی داند که ماه . خوشبختی مشترک همه ی بی ستاره هاست . یک سوال کوچک می ماند برای پرسیدن از کسی که بی پاسخ ترین سوال فکر آشفته ی من است .... چی کار کرد این دل سادم .... که از چشم تو افتادم ؟؟؟ ...اینقدر روز و شبامو خونه ی ستاره کردی.... ک ب یادم نمی مونه نامه هامو پاره کردی....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792