ای مرگ کجایی
در انتظار آمدنت زیر پایم سبز شد، قد کشیدم
خردسالی، کودکی، در جوانی هم انتظارت کشیدم
سایه سرو صنوبر هم ، خرامان از سرم رفت
این حجم غم را با چه توانی دوش کشیدم؟
به گمانم رکورد دارترین میشد شانه هایم
بس به دنبال تو هیزم آتشم را دوش کشیدم
به هر عضو ایراد گرفتم عضوی دگر را درد آمد
آتش به زبانم گرفت یا قلب را به صلابه کشیدم
نگران برزخم، گویند آنجا خدا هم سر میزند
برای دیدنش کوهی از حرف ها را دوش کشیدم...
ساخته ذهن و خیال نیست، سال هاست رنجورم
گاه خیال میکنم، نقشه ابلیس شدن را میکشیدم
آه ابلیس، در خیالاتم از او به دَر راندِه تَرم...
در انتظار معشوقه ام سر از سجده برکشیدم
معشوقه من، سر به سجده آورده ام کنون
این بار برای رفتنم، دست به پای آدم کشیدم
پ ن: شاید ادامه دار
تراوشات ذهن وقتی نمیخوابید...