2777
2789
عنوان

چطوری مادرشوهرمو بشونم سرجاش

| مشاهده متن کامل بحث + 660 بازدید | 34 پست

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

وای حرفی ک نزده اگر جای من بودی چی 

مادرشوهرش اوایل ازدواج می‌گفت هر کیو دعوت میکنیم باید منم باشم وااای می‌گفت اگر بعدشام یکی میاد خونت باید اول بیاد در خونه من بعد بیاد خونه توووووووو 

مادر شوهرارو فقط خدا مگه بشونه سرجاشون ماعروسا نمیتونیم.

انشالله خدا نجاتتو بده ک ازخونشون بری😅😂به منم دعاکن ک برم واقعا در عذابم

یه دیالوگی بود تو سریال زخم کاری که میگفت:«بعضی چیزا آخرش شاید خوب نباشه، ولی قشنگه»؛و چه آدمایی که میدونستیم رابطه با اونا، آخرش خوب نیست، ولی حفظشون کردیم چون روز و شبمون با اونا قشنگ بود 🙂

وای حرفی ک نزده اگر جای من بودی چی مادرشوهرش اوایل ازدواج می‌گفت هر کیو دعوت میکنیم باید منم باشم وا ...

هوک🫤چیزی بهش نگفتی

یه دیالوگی بود تو سریال زخم کاری که میگفت:«بعضی چیزا آخرش شاید خوب نباشه، ولی قشنگه»؛و چه آدمایی که میدونستیم رابطه با اونا، آخرش خوب نیست، ولی حفظشون کردیم چون روز و شبمون با اونا قشنگ بود 🙂

ماهم چند سال طبقه بالای خونه مادربزرگم بودیم مامانم خیلی اذیت شد 

نور خونه زیاده من خوابم نمیبره نمیدونم زود بیاید خونه پشت درو میندازم خلاصه که سعی کن یه پول پیش جور کنی بری تا مشکلاتتون بیشتر نشده

ب نظرم چیز ناراحت کننده ای نیس تازه بنده خدا گفته انقد خجالت کشیدم

خب اگ خجالت کشیده چرا نرفته پیششون اون بدون مرز نیس

یه دیالوگی بود تو سریال زخم کاری که میگفت:«بعضی چیزا آخرش شاید خوب نباشه، ولی قشنگه»؛و چه آدمایی که میدونستیم رابطه با اونا، آخرش خوب نیست، ولی حفظشون کردیم چون روز و شبمون با اونا قشنگ بود 🙂

وا اسی بنده خدا حرف بدی نزده شاید الکی اینو گفته ببینه کی خونتون بوده اینقد سخت میگیری؟مادرشوهر خوبی ...

اره بخدا حداقلش اینه این بار حرف بدی نزده .....حالا اگه مادرشوهرمن بود پامیشد به یه بهونه ای میومد بالا میگفت چشمم شماره فلانی را نمیبینه تماس بگیر کارش دارم ، خوب میشست شام و کارهاش را میکرد حرفا و دخالتش را میکرد اخرم میگفت وای خسته شدم برم بخوابم دیرشده 

هوک🫤چیزی بهش نگفتی

بار اول ک مهمون دعوت کردم بهشون نگفتم یک دعوایی راه انداخت ک نگووووووو کل خیابون فهمید منم شوهرمو دعوا کردم دیگه کلا تا یه مدت قهر بودیم حساب کار اومد دستش  الان کار نداره ولی همیشه اخماش تو هم هست چون من بالاخره کار خودمو میکنم از من بدش میاد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز