2777
2789
عنوان

اینو اینجا مینویسم یادم نره

136 بازدید | 17 پست

امشب تا تونستم از خالم حرف خوردم 

به بی احترامی و فوش رسید 

ولی قول میدم جایی برسم 

که حرفاشو یادش بیاد 

امشب اونم رفت تو قسمت فراموش کردنیا🙂

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جوابش رو دادی؟ بگو که دادی

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

سر چی

^===خوشبختی چون سرابی دور دست .‌.و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست  که هرگز به پایان نمیرسد ===^

اینم میگذره بیخیال روی ادما زیاد حساب باز نکنید تا دلتون رو نشکنن

نه وقتی جلو منو و خواهرم به بابام برگرده بگه داماد سرخونه 

ما خونه داریم ولی موندیم خونه مادربزرگم 

اونم در عوضش مغازه شونو ازشون گرفت

شستمش جواب بدم😮‍💨حرفایی زدم که اخه اومده جلو مامانم میگه دوستام گفتن اخلاقم سگه همین کارا رو میکنی ...

توام میگفتی اخلاقم واسه حیونا سگه واسه همین تو منو اینجوری میبینی 

خودش ازدواج کرده؟ 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

دوتا بچه داره گفت بزرگ کوچیتر سرت نمیشهمنم برگشتم گفتم بزرگ نمی‌بینم که بزرگی براش بگیرم

ببین اون دوتا بچه چی بشن زیر دست چنین زنی 

قطع رابطه کنید با همچین آدم سمی 

مامانت چیزی نگفت.

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792