یه پیرزنی همسایه ماست خیلی مار خوش خط و خالیه و سرویس گیرنده خوبی هست جوری که 3 تا عروسش اصلا خبری ازش نمیگیرن و خب حقم دارن.
این پیرزن رفته بود اصفهان مهمونی خونه یکی اینش رو نمیدونم
کلید رو به یه دختر 40 ساله تنها داده بود و این دختره خیلی باهاش جور هست در واقع سرویس میده بهش و اینم مدام خرش میکنه که تو عین دخترمی عاشقتم فداتم دختره هم کمبود داره با اینکه تحصیلات عالی داره و شغل خوب ولی تو روابطش وابسته هست و بیمارگونه چسبیده به این پیرزنه هم همش توهم بهش میده که تو نزدیکترین کس منی
در همین بین پیرزنه یکی از اقوامش تو ساختمونه و کلیده به اینم داده و اظهار میکنه تو بهترینی و به درد من میخوری و اینم یه اقای 41 ساله هست و مجرده
ماجرا اینجاست که پیرزنه به گفته اینا چند روزه نیست و دیشب دختره میگه کلید انداختم دیدم وسایل جابجا میشه ...زنگ میزنه پیرزنه و پیرزنه هم به فامیلش پسره میگه...
امروز پسره اومد دم در گفت شما گفتین پریشب اینجا مهمونی و پارتی بوده؟
گفتم نه والا این خانم طبقه 3 از من سوال کردند کسی میره و میاد من اصلا شما رو و کسی رو ندیدم گفتم در بسته میشه و پریشب هم تا ساعت 4 صبح صدای مهمون میومد