چایی همیشه دم بود روی سماور
در خانه همیشه باز بود
مهمانیها دلیل و برهان نمیخواست
غذاها ساده و خانگی بود
بویش نیازی به هود نداشت
عطرش تا هفت خانه میرفت
کسی نان خشکه نداشت،نان برکت سفره بود
مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را زیاد میکرد
بوی شب بوها و خاک نم خوردهی حیاط
غوغا میکرد
خبری از پردههای ضخیم و مجلسی نبود
نور خورشید سهمی از خانههای قدیم بود
دلخوریها مشاوره نمیخواست
دوستیها حساب و کتاب نداشت
سلامها این قدر معنا نداشت...