قلبم هزار تکه شد اسی خوب کردی
منم نمیتونم سکوت کنم مسافرت بودیم سال پیش یک خانواده لب دریا کنار ما بودن یک پسر ۲۰سالع تقریباً که عقل سالمی نداشت و درست نمیتونست حرف بزنه شیرین عقل بهتره بگم بود میخندید و میخوند یکباره شروع میکرد فحش دادن
به والله یک مرد تو جمعشون نمیدونم چکارش بود بلند شد اینو گرفت زیر مشت و لگد اون التماس و گریه اینم میزد بد میزدا
اینقدر جیغ زدم اینقدر فحش دادم بهش گفتم میرم شکایتت میکنم دیگه منو بردن اونا هم نفهمیدم چیشدن