2777
2789
عنوان

مادرم یک هفته اومده خونم

325 بازدید | 27 پست

مامانم بعد مدت ها یادی از من کردم(تازه عروسم)

اینا شهرستانن من مشهد

الان یک هفته اینجاست همون اول که رسید خدا خیرش بده همه کارامو کرد

یعنی الان کلی این هفت روز وسایل منو مرتب وجمع وجور می‌کرد خونم تمیز بود ولی نامرتب وسایل اندازی همرو جمع وجور کرد ببریم بالا واقعا دستش درد نکنه دستش میبوسم


اما یه اخلاق بدی که داری اینکه یه کوچولو دخالت میکنه مثلا میگه اینکارو بکنید نکنید کجا برید بیاین چی بخورید

هم خودش هم خواهرش که اومده بود خونمون (خالم)

میگفت چرا اینجا زندگی می‌کنید بیاین شهرستان آخه شغل شوهرم من اینجاست اصلا خیلی زشته تعیین تکلیف کر ن

یا مادر بز رگم میگفت  چرا اینجا خونه گرفتید احمد ابادیم

میگفت بیاین جا خونه خاله حالا کجاست پنجتن

میگفت اینجا خیلی دور و فلان


یا مامان صبح که خواب بودیم یهو اومد تو گفت بیدار شید دیگه چقدر می‌خوابید

حالا میگه از قبل خیلی صداتون زدم بیدار نشدید دیگه اومدم تو

یا اینکه به شوهرم میگه شیفت شب نرو بیاین شهرستان چیکار کنی چیکار نکنید

حقیقتش شوهرم امروز گله کرد گفت این دخالت بیجاست یعنی چی شیفت شب نرو شغلتو عوض کن از اینجا برید خونتونو

گفت مامانتو توجیح کن دیگه این حرفارو نزنه آخه درمورد تنهایی من وشغل همسرم مامانم زیاد به شوهرم گفته

اینی هم که بدون در زدن اومده تو 

میگه شوهرم من رو حریم خصوصی خیلی حساسم


حالا من چجوری اینارو به مامانم بدون فردا هم دارن میرن

این چند روزی هم که اینجا بودن بهشون خوش گذشت همه جاها و بردیم دورشون دادیم واقعا خوب بود

اصلا نمیدونم بگم خب خیلی ناراحت میشم

بگم دخالت نکن بعد اون همه کارای منو کرده حتی آشپزی هم این چند روز کع مهمونم داشتم با مادرم بود

اون قلبش ازردست نمیخوام ناراحت بشه

اصلا نمیدونم چیکار کنم   شوهرم هم حق میگه هم ناحق



به مامانت نگو

مهمون چند روزه میره

و اینکه عزیزم آدم سن بالا دو تا حرف زد تموم شد رفت مگه میتونی اخلاقش عوض کنی

یکم هم خودت و شوهرت ازحساسیتتون کم کنید

اینجا یه سایت عمومی ک توش تبادل نظر میکنیم اگه با نظرم‌مخالفی ، مودبانه منو توجیه کن تا کمک به رشد فکری هم کنیم  کاش هممون پولدار و خوشحال و سلامت باشیم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بذار برن گله هم نکن دیگه هرچی گفتن مهم نیست هرکار کردن هم دستشون درد نکنه ولی شما کارخودتونو بکنین

وقتی هم اینا خونتونن دراتاق خواب رو قفل کن 

من به شوهرت حق میدم ولی میدونم گلایه کردن هم نتیجه عکس میده 

یکم هم نظم و ترتیب داشته باش که خونه شورواشور نشه 

نظم باعث میشه احترام خودت بیشتر بشه ذهنت مرتب بشه کاری هم نمونه که مادرت بیاد بکنه 

کاش میشد از مردگان پرسید : آیا بالاخره رنج پایان یافت؟ 

به مامانت نگومهمون چند روزه میرهو اینکه عزیزم آدم سن بالا دو تا حرف زد تموم شد رفت مگه میتونی اخلاقش ...

من بخدا چون مامانمو میشناسم اگه فهشمم بده ناراحت نمیشم

بخدا همش از رو دلسوزی اگه به شوهرم برا شغلش میگه

چون من اینجا تنهام هیچ کسو ندارم

واسه تنهاییم میگه شیفت شب نرو ولی مگه دست خودشه آخه

البته شوهرم محترمانه جواب داد ولی پیش من گله کرد خیلی بد

مادرت حق دارع ی جورایی ولی خب قبل ازدواج باید تعیین تکلیفاشو میکرد شوهرت اونموقع یا میپذیرفت یا میگفت شرایط همین تو قبول میکردی الان کار از کار گذشته دیگه کاریش نمیشه کرد فک نکنم شوهرت کارو زندگیشو ول کنه برع شهری ک خانوادت اونجان زندگی کنه.واینکه ن چیزی به مادرت نگو شوهرت حرفی زد بگو اون بزرگترع حرفاشو بزار پای دلخوری و دوری من از خانوادم و چیزی نگو همنجور ک تو باهاش راه اومدش شوهرتم یکم باید جنبشو ببرع بالا

بعدا فقط دلتنگ خودت میشی،همونی ک دیگه یادت نمیاد كی و کجا جا گذاشتیش💙🖤

بابا ول کن

بابابزرگم هر سری میاد خونه ما خونتونو بفروشین پاشین بیاین محله ما میتونین دوتا خونه بخرین حالا خونش کجاست ته شهر ادم خفه میشه 

ازین گوش میریم ازون گوش میدیم بیرون 

.

اگر مامانت فردا میره ولش کن دیگه نگو بعدها زنگ زد باز اینارو گفت یجوری که ناراحت نشه بهش بفهمون که نمیتونی اینکارارو کنی درکل دلشو نشکن

خونه ی ما دورِ دوره ، پشت کوه‌های صبوره پشت دَشتای طلایی پشت صحراهای خالی خونه ی ماست اونورِ آب  اونورِ موجهای بی تاب پشت جنگلای سروه توی رویاست،توی یه خواب،پشت اقیانوسِ آبی پشت باغای گلابی اونور باغای انگور پشت کندوهای زنبور خونه ما پشت ابرهاست اونور دلتنگیِ ماست تهِ جاده های خیسه پشت بارون پشت دریاست💖💖💖💖💖💖💖بودنت هنوز مثل بارونه تازه و خنک و ناز و آرومه حتی الان از پشت این دیوار که ساختن تا دوستت نداشته باشم اَتل و متل بهار بیرونه مرغابی تو باغش میخونه باغ من سرده همه ی گلاش پژمرده دونه دونه بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه...بارون بارونه دلم تنگه پرتقال من گلپر سبزه قلب زار من منو ببخش از برای تو هرچی که بخوای میارم اَتل و متل نازنین دل زندگی خوب و مهربونه عطر و بوش همین غم و شادیه کوچیک و بزرگمونه.💖

شوهرت حق داره مادرتون احترامش به جاست ولی بنظرم اهمیت ندید به حرفاش که درمورد زندگی خصوصیه جواب سر سری بدید یا به یه بزرگتر بگید با مامانتون صحبت کنه بهش بگه دختر شما الان وارد یه زندگی جدید شده و با بعضی از دخالت هاتون که شاید گاهی از قصد نباشه و خودتونم متوجه نشده باشید دارید آزرده خاطرش میکنید اون الان تنها نمیتونه برا زندگیش تصمیم بگیره و شوهرش هم هست بنظرم اگه نمیخوای ناراحت شه به یه واسطه یا یه بزرگتر بگو که بهش بگه اینارو

الهی بگردم مادره حساسه .. بخاطر خواب هم بخاطر خودته دوست دارن زود بیدار شید و به کار و زندگیت برسی 

خدا حفظشون کنه قدرشو بدون عزیزم

منم مامانم دقیقا مثل مامان شماست اما زندگیمو‌ نجات داد .. هنوزم هروقت کم میارم بهش زنگ‌میزنم مامان چیکار کنم


محترمانه بهش بگو همسرم خستشه یا مثلا شب دیر خوابیدم خوابم نمیومد .. یکم امروز بیشتر میخوابم

در اتاق و هم میتونی قفل کنی

حتی مستقیم هم بگی شوهرم نمیتونه شغلشو عوض کنه و ناراحت شده از این پیشنهاد ، مطمئن باش مامانت ناراحت نمیشه

فقط اینو بدون تمام این حساسیتش بخلطر خودته‌ نگرانه... دوست نداره شبا تنها باشی یا ازش دور باشی

پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم! ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا                                                              #تُ...🤍🪽

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز