من یه بار توی روی مادر شوهرم گفتم دوری و دوستی،بخدا که همینه،الان ارزشو احترامم از دوتا جاریام که خونه های بغل دستی مادرشوهرمن خیلی بیشتر
خونه اجاره کنید بهتره ارامش دارید
آرامش خودت مهمه یا کابینت و کند دیواری
باهم منطورتو نفهمیدم باخانواده شوهر که نهههه جداییم ولی از الطافشون از همون دورهم بی بهره نیستم...باهمسرم بله داریم زندکی میکنیم وسه بچه دارم..اگر شرایط رو نمیتونید تعییر بدید خوش باشید محل ندید میخواد هرکی باشه باورکن ادمهارو نمیشه تغییر داد زندگی رو به کام خودتون تلخ نکنید
خدایا اگه قراره زبونم لال ،یه روزی با مادرشوهرم یه جا زندگی کنم ، همین الااان منو بکش
کابوسم اصلا
پا نشو به جاش به گردش و تفریحتون ادامه بدین تا دق کنه، بهش بی محلی کن، هرکاری میکنه هر حرفی میزنه فقط بی محلی، مثل دیوار باش، رفت و امدم نکن زیاد، اینجوری بیشتر حرص میخوره
نمیشه خاهر نادیده بگیری کاراشو خیلی اذیت میکنه میره خونه فامیلا من بدگوییم میکنه یا تو حیاط بلند بلند چرت میگه من بفهمم الان که یکهفته نرفتم فدا سرم ناراحت بشه بگه نمیان مهم نیست برام دیگه قبلا مبگفتم بررکتره هر روز میرفتم خونش هبچی نمیگقتم ولی نمیفهمه
یه بار خونه مادرشوهرم دعوت بودیم دختر برادر شوهر ۶ سالشه اومد پیش ما، مادرشوهرم گفت دخترم کی اومده خونت، میمونن شب یا میرن، باور کن انقدر ازش بدم اومد تازه فهمیدم من چون دورم اینارو نمیشناسم قربون مادرم بشم که شب خاستگاری شرط گذاشت که من تو شهر خودمون زندگی کنم اونا ام قبول کردن، هرچند هی پارازیت مینداختن که نشه ولی شد الانم خداروششکر شوهرم به اینجا عادت کرده و از شهر خودشون بیزاره
