دومین سالگرد دوست بودنمون بود امروز گفتم ی سر بریم بیرون باهم.. من براش ادکلن گرفتم 500 تومن
اون هم یه ساعت گرفته بود و یه کیف دستی مشکی.. راستش خودم از کیفش خوشم نیومد چون یکم به سن من نمیخورد و خیلی ساده بود اما اصلا ب روی خودم نیاوردم و واقعا با خودم گفتم همین مهمه ک به یادم بوده کلی خوشحال شدم و ذوق کردم.. و اینکه رلم رفیق دامادمونه.. بعد از قرار رفتیم پیش خواهرمینا ک دیگه رلم رفت و من ساعت رو ب خواهرم نشون دادم بعد دامادمون گرفت دستش ک عه عقربش تکون میخوره.. نمیدونم فیکه ارزونه فلانه 😑نمیفهمم هدفش چیه واقعا از خراب کردن رلم جلوی من خواهرمم گفت کیفش چقدر پیرزنونست منم فقط گفتم من خوشم اومد و همین برام مهمه ک ب یادم بوده اونا هم دیگ هیچی نگفتن😑
الان ته دل خودم خالی شده 😑اصلا خیلی حالم بد شد با حرفاشون
اینم بگم ک رلم کلا از این کارا بلد نیست اصلا و دستشم خالیه و من خب میدونم اینارو و درکش میکنم اما رفتار خواهرمینا واقعا ناراحتم کرد ته دلم خالی شده 😑🥲