2777
2789
عنوان

طلسم مرگ

| مشاهده متن کامل بحث + 6963 بازدید | 59 پست
مثلا چیا میدیدید؟


اینم بخون ادامه اون متنو ویرایش کردم چیزایی اضافه تر نوشتم


دوسته خواهرم زنگ زده بود گریه میکرد که چرا مردم همه مات مبهوتن چرا هیچکی تو خیابون حرف نمیزنه ببین میدیدم یارو پیاده شده بود رو به جنگل که هیچکس نبود داشت به خدا و پیغمبر فحش میداد. همه اون روشون داشت رو میشد. اینارو دوستمو خواهرمم دیدن. ببین نمیدونم همزاد یا موکل یا روحه پلیسا و اطلاعاتی ها دنبالم بودن میگفتن تمومش کن وگرنه میکشیمت تویه سرم میشنیدم و بیرون میرفتم همش ماشینه مامور میدیدم جاهایی که میرفتم همش دعوا میشد بچه هایه کوچیکه منو میدیدن جیغ میزدن یهو گریه میکردن بخدا خودم از ترس داشتم میمردم تویه سرم بهم میگفتن با بعد سوم خدافظی کن بعد میخندیدن انقدر گریه میکردم التماس میکردم که غلط کردم بخدا دیگه بیرون نمیرم تو خونه میمونم و کردم اینکارو.. تو تلوزیون اخبار زنده یارو مامورو نشون دادن که نگاه کرد گفت این خودش راضی نیست خودش داره عذاب میکشه ولش کنین ببین اون اخبار بی بی سی بود ولی اینا همه با هم دست دارن یعنی موجوداتی که تو بدنشونه با هم همکاری میکنن واسه پیدا کردن چون نباید آخروزمان بشه نباید این موجودات اینجوری میکردن و نظم بهم می‌خورد نباید بعدها یکی میشدن و حجاب ها و نقاب ها برداشته میشد چون اخروزمان اتفاق میوفتاد و اینا نمیخوان یعنی اونایی که سمته شیطانن میخوان ولی اونایی که اینوری هستن نه چون مردم از دست میرن قتل و تجاوز و ادم خواری رخ میده حتی با فضایی ها هم ارتباط گرفته بودم بهم گفتن میخوان زمینو پاکسازی کنن و باهاشون همکاریکنم با چشم بسته میدیدم سفینشونو و نشون میدادن که طلا و پول مفرستن زمین من قبول نمیکردم ادامه میدادم میکردن چون یه بار پل نداشتم و رفته بودم دکتر میدونستم تو حسابم پول نیست ولی منشی کشید و بود توش همون لحظه ریختن. جن ها و همزاد ها و فضایی ها دستشون تویه کاسس واسه یه هدفه مشترک نابودیه مردم و اتفاق افتادنه اخرو زمان. پشته کوچمون اومدن داد زدن که همزادت دسته ماست حکمش چهارشنبه میاد فکر کردم یا میان میبرن منو یا میکشن یا اعدام میکنن انقد گریه کردمو التماس که بیخیال شدن بهم میگفتن بین خواب و بیداری که این جسمش طاقت نمیاره دیگه ببینه باید ناهشیار باشه تا آخر عمرش انقد خدارو صدا کردم که بلایی سرم نیاد. الانم دارم اینارو میگم میگن نگو باز خیلی ضعیف میشنوم دورن انگار ازم. به زامبی شدن و آدم خواری فکر میکردم انقد میترسیدم مردم زامبی بشن چون همه از حالت عادی خارح شده بودن حتی پدر مادرم یه روز صبح بابام اومد خونه نشست یهو گفت این آدم خواری چیه گفتم چی گفتی گفت هیچی من حرف نزدم که. به یه چیز بد فکر میکردم راجبه خودم مادرم یهو میگفت خاک تو سرت فلان کارو کردی.میگفتم چی مامان میگفت هیچی چیزی نگفتم. از حافظشون پاک میشد اون چیزی که به زبون آوردن. اینجوری شده بود خواهرم و دوستش شنیدم گفتن این پروندش سنگینه چرا دوباره اینجوری شد دوستش گفت مسمومش میکنیم یواش یواش کسی نمیفهمه چرا مرد.ولی به خواهرم گفتم گفت اصلا همچین حرفی نزدیم ما. تویه جسمشون میومدن و اینارو میگفتن که بشنوم و از یادشون میرفت. بخدا دروغ نمیگم درسته اسمش اسکیزوفرنیه ولی من میدونم چیا دیدم و توهم نبود ما همه تحت کنترلیم و بخوایم تویه ماورا دست ببریم یا کاری کنیم میان دنبالمون میکشن خیلی راحت. پیشه فالگیر رفته بودم گفت چرا زودتر نیاوردینش ممکن بود خفش کنن تو خواب و خلاصه فکرمو عوض کردم سعی مردم نشونه هارو نادیده بگیرم به صداها اهمیت ندم نماز دعا قرآن خوندم البته نمازو قرآن میخوندم وصل میشدم به آخوندا و رهبر و بقیه نظامیا و مذهبی‌ا و میدیدن منو زندگیمو افکارمو خونمونو همه چیو و یه سمته دیگه بود که سمته شیطان بود اگه کاره اشتباه میکردم و از خدا دور میشدم وصل میشدم به سیاسی ها و اونایی که با جمهوری اسلامی بدن. مونده بودم بین شیطان و خدا و آخرش گفتم اصلا میخواد چی بشه میخوان بکشن دیگه بزار بکشن و دیگه از ترسه وصل شدن به اونا نماز نخوندم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مثلا چیا میدیدید؟

میدونه خنده داره واستون و باور نمیکنین ولی بخدا همش اتفاق افتاد همین الان همه جونم درد میکنه و میگن میمیرم خدا خودش کمکم کنه درسته نباید وارد این چیزا میشدم و دنبالش میرفتم تویه پیشونیم بالاتر از ابرو وسطه پیشونیم یه چشم میدیدم که دریچه داشت باز و بسته میشد و اون چشم از طریقه من میدید و کنترل میکرد مردم رو... اینا همه کاره غیر ارگانیک ها و اون چشمه شیطان بود فکر میکنم حتی با چشم بسته شیطان رو میدیدم یه سیاهی خیلی بزرگ بود که روح هایه سفید رو می‌خورد و بزرگتر میشد روحه خودم که سفید بود تویه دستاش بود و میزد اینور اونور اونو بقل میکرد و میزد زمین من حالم بد میشد همش حتی ضربه به سرم رو هم حس میکردم یهو میزد تو سرم سرم درد می‌گرفت و گیج میرفت عصبی میشدم هووف امیدوارم هیچکس تجربش نکنه هیچکس

بله عزیزم کدوموشهری

من رشت هستم. حتما باید حضوری باشه؟ چون امکان‌ اومدن به شهر دیکه ای رو ندارم. ایشون استاد هستن یا کار خیر میکنن به وسیله دعا؟ چطور میتونن کمک کنن؟ من میترسم بخدا نمیخوام چیزیم بشه نمیخوام حرفه اینا درست از آب دربیاد. نمیخوام بمیرم دارم درد میکشم تمومه استخونام درد میکنن قلبم انقد بد میزنه  اره میترکه یه چیزی درونم مشکل داره ولی هیچکی نمیفهمه چیه میترسم بیماریه بدی گرفته باشم مثل سرطان. نمیدونم چجوری خلاص بشم از دستشون اگه بتونین کمک کنین تا آخر عمر مدیونتون میشم

من رشت هستم. حتما باید حضوری باشه؟ چون امکان‌ اومدن به شهر دیکه ای رو ندارم. ایشون استاد هستن یا کار ...

شوهرم خونه نیست اومد پیامهاتونو میخونم وخبرمیدم بهتون درضمن شوهرمن مربی عرفان هستش وکارش ابطال دعا وطلسم وهمین دیداری وشنیداری که داریدحتما خوب میشی عزیزم نگران نباش

شوهرم خونه نیست اومد پیامهاتونو میخونم وخبرمیدم بهتون درضمن شوهرمن مربی عرفان هستش وکارش ابطال دعا و ...

ازتون ممنونم اگه بتونن واسم کاری کنن و بفهمن کاره ایناست یا نه که بیمار شدم و دارم درد میکشم خیلی خوب میشه میترسم اون بی همه چیز برام طلسم مرگ زده باشه بخدا دیگه خسته شدم مرسی ازتون منتظر خبرتون هستم امیدوارم حالم خوب بشه و از دست نرم میترسم دیر شده باشه و سرطان گرفته باشم میترسم بیماریه بدی باشه که دیگه درمان نشه الان اولویتم سلامتیمه اینکه حالم خوب بشه و دیگه درد نکشم بازم ازتون ممنونم خبر بدین توروخدا

خدایی چه کارا میکنید آدم میمونه

این چه کاریه مغازه ها دوربین دارن اومدو صاحب کارت دید میدونی چه صحنه بدیه میگه مغازه نیست مکان کردی 

 توتاپیک های من شاهدلحظات خوش من👧هستید🦋🇮🇷-:)....💚

خدایی چه کارا میکنید آدم میمونهاین چه کاریه مغازه ها دوربین دارن اومدو صاحب کارت دید میدونی چه صحنه ...


دوربین مغازه خراب بود یعنی صاحب کارم میگفت دوربین کار نمیکنه شایدم الکی میگفت ولی اعتماد داشت بهم اخه من که آدم عوضی نبودم میخواستم مشکلم حل بشه نمیخواستم کاره بدی کنم که ولی در کل اشتباه بود قبول کردم رویه کمرم بنویسه بخدا انقد خودمو لعنت کردم و حرس و جوش خوردم که مرده نفهمه و نبینه اگع میدید چه فکرایی که نمی‌کرد راجبم آشنا هم بود میرفت به بابام اینا میگفت آبروم میرفت خدا لعنتش کنه 

ولی من خیلی دوس دارم باهاشون ارتباط بگیرم و خاسته هامو بخام ازشون...

خاسته ای که ازشون میخوای باید بدونی شیطان واست محقق میکنه و همینجوری واست کاری نمیکنن باید خون بدی جون بدی در ازاش حالا میتونه جونه مردم باشه یا جونه عزیزات یا خودت هیچوقت اینکارو نکن پشیمون میشی اونا دوستت نیستن و نمیشن دشمنتن و در آخر نابودیه تو و بقیه ی اعضایه خونوادت آرزوشون و خواستشونه و به هر نحوی اذیتت میکنن و حتی به جنون میکشوننت

خاسته ای که ازشون میخوای باید بدونی شیطان واست محقق میکنه و همینجوری واست کاری نمیکنن باید خون بدی ج ...

اره ازهمینامیترسم ک نرفتم سمتشون..توخونمون گاهی حس میکنم یچی ردمیشه یاداره نگامیکنه کلا ب روم‌نمیارم وگرن میتونم ارتباط بگیرم..فقط بخاطراینک اسیب میبینم نرفتم سمتشون وگرن میرفتم...

خدایاخودت شاهد همه اتفاقا بودی و همه چی و سپردم ب خودت🤍

یه سوال نوشته بودی ک اونادوس ندارن ظهور اتفاق بیفته چون ادم خواری میشه ینی چی؟؟پس چرامیگن ظهوربشه دیگ انقدظلم و ستم نیست و همه چی برپایه عدالت؟

خدایاخودت شاهد همه اتفاقا بودی و همه چی و سپردم ب خودت🤍
اینم بخون ادامه اون متنو ویرایش کردم چیزایی اضافه تر نوشتمدوسته خواهرم زنگ زده بود گریه میکرد که چرا ...

سلام عزیزم شما حتما حتما یه سر برو روان پزشک ناراحت نشو شاید اسکیزوفرنی داشته باشی 

زندگی زیباست
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792