دخترخالم
همه چی و ایده آل تعریف میکنه برای من
مثلا خالم زنگ میرنه میگه: رفتیم بیرون ماشین خراب شد
وایسادم اونجا پام درد گرفت یکم رفتیم اون ور سرد بود ب گشتیم
حالا ببین دخترخالم چطوری تعریف میکنه،
(خراب شدن ماشین و که اصلا نمیگه) میگه رفتیم بیروووون، یه تپه سرسبز بود با مامانم رفتیم، فلان چیز و از کوه چیدیم، خیلی خوش گذشت😐
(درحالی که من همیشه خوب و بد مسئله رو باهم میگم،
همیشه خیرخواهشم، هیچ وقت بهش حسودی نکردم)
الان دیروز یه مراسمی بود تو خونشون من نشد برم
پیام داده جات خالیییی زدیم رقصیدیممم خوش گذشت
مامانم میگه:
باند نداشتن، شارژ اسپیکرش تموم شده بود، تلوزیون و باز کردن صداش کم بود، همه میگفتن یه باند اجاره میکردین
دخترخالم خودشم خشکش زده بود هی میدویید این ور اون ور درستش کنه
منم به دخترخالم گفتم: آخه مامانم میگه اسپیکر شارژ نداشت قر تو کمرمون موند
برگشت گفت: خب شارژش تموم شد تلوزیون و باز کردیم
شاید به خاله خوش نگذشته😐
بارها پیش اومده این طوری رفتار کرده،چشه این😐