چند بار نگرانی از سرما خوردن بچهات، لذت یک مهمانی دلچسب را از بین برد؟ آخرش که چی؟ نه مریض شد، نه چیزی، و اگر هم شد، بعد از چند روز خوب شد!
یا وقتی فکر میکردی غذایت در مهمانی خراب میشود و همه بدشان میآید، ولی نهتنها همه تعریف کردند، بلکه دستورش را هم خواستند.
یا نگران بودی بدون چتر از خانه بیرون بروی و یکدفعه باران بگیرد، ولی وقتی باران آمد، آنقدر لطیف و دلنشین بود که از آن لذت بردی.
یا هر روز استرس داشتی که ماشینت روشن نشود، اما آن روزی که واقعاً خراب شد، خیلی راحت یک راهحل پیدا کردی.
واقعیت این است که ذهن ما عاشق ساختن سناریوهای ترسناک است. اما بیشتر نگرانیهای ما هرگز اتفاق نمیافتند یا آنقدرها که فکر میکنیم، بد نیستند. پس شاید وقتش باشد کمی راحتتر بگیریم.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸