من مثل مامانم دوسش داشتم یک سالی هست من مرخصی گرفتم بخاطر بارداری و زایمان اونم شاغلهه خیلی بچمو دوست دارم دلم نماید ولش کنم میخوام دوماه دیگه هم مرخصی بگیرم امروز مریض شد بچمو بردمش دکتر زنگ زد گفت تو که مامان پیشت نیست مجبوری بچه می مریصتو ببری بزاری مهد به دکتر نگفتی وقتی گذاشتی مهد چکار کنی کمتر مریض بشه
میدونه من از نهد گذاشتن بچه بدم میاد فوقش براش پرستار میگیرم چون مامانم پیشم نیست پیشهمین خواهرمه و بچه اینو نگه میداره. خواهرم تا محل کارش در رفت. و امده ولی من نزدیک خونم هست و بخاطر همین حسودییش میشه همش مدح منفی میده
تا اینو گفت گوشی قطعذکردم دفعه بعد چی بگم بهش تره رو اعصابم
من دوتا دختر دارم اون پسر و دخار داره همش هم میگه چه فایده جنس بچه هرات جور نیست