وای خیلی اعصابم خورده چرا دکترای زنان صد نفرو باهم تو میفرستن ، آدم خجالت زده میشه؛ چن ماهه که انواع مریضیای مختلف گرفتم اصلا اعصابم خورده انقدر تحت فشار بودم، ۹۰ درصد مواردم خودم بیماریمو تشخیص میدادم میگفتم وگرنه که نه گوش میدن به حرف آدم نه هیچی، آدم خودش استرس داره اینام حال آدمو بدتر میکنن، فقط میخوان سریع بدون شرح حال درست یه دارو بنویسن😭ای خدا من خیلی اعصابم خورد شده این مدت
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من اصلا ندیدم با هم بفرستن داخل، میشه مگه؟ بشینی مشکلات خصوصیتو جلوی بقیه بگی؟
خوش به حالت که ندیدی🥲من تهرانم خیلی جاها اینطوریه؛ بعد حتی رفتم پیش استاد خودم که کلی سر کلاس از انسانیت و اینا گفته بود ولی واقعا حس بدی گرفتم همش حس میکردم که میخواد سریع منو از سر خودشوا کنه
ببین واقعا من نمیدونم اینارو کی دکتر کرده یا بعد دکتری علم فدای پول میشه واقعا منی که از اینترنت تحقیق میکنم دقیقتر از اینا تشخیص میدم وحتی چی استفاده کنم من رو پوستم یه چیزی شبیه جوش زیر پوستی در میومد بعد سرش عین اینکه ته سیگار بزنی میسوخت خدا شاهده ۳ سال کل دکترا کل آزمایشات رفتم یه نادون تشخیص نداد خودم از اینستا پیدا کردم مریضی اسمش چیه درمانش چیه فقط بلدن کلی آزمایش و سونو رادیولوژی و از اینا کنن خرج بندازن رودوش مریض
اره منم یبار مطب رفتم، دو نفر دو نفر فرستاد /:منو هنوز رو تخت معاینه شلوارمو نپوشیده بودموسطش ی زن ح ...
عجیبه
البته من یه بار توی سونوگرافی این اتفاق برام افتاد
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
خوش به حالت که ندیدی🥲من تهرانم خیلی جاها اینطوریه؛ بعد حتی رفتم پیش استاد خودم که کلی سر کلاس از ان ...
منم تهرانم
و خیلی دکتر زنان رفتم
ولی جدا ندیدم چنین چیزی
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی