من یکیو دوست دارم پارسال اومدن خاستگاری بابام بد باهاشون برخورد کرد طوری که الان هر کسی دیگه بود اصلا یه دقیقه هم نمیموند و میرفت اونم فقط بخاطر اینکه از یه قوم دیگن و رو دستش چند تا خالکوبی داره بابام میگه من اینا رو نمیشناسم حرفی باهاشون ندارم تا چند روز پیش خواهرم باهاش حرف زده بود بابام گفته بود باشه بعد ماه رمضون بیان 🥲🥲
امروز غروب به مامانم گفتم با بابا حرف بزن بره تحقیق کنه پرس و جو کنه اگه بد بود میگم چشم پدرمه نگرانمه اما چرا نشناخته قضاوت میکنه صحبت کرده بازم بابام میگه نه کلاا میگه نههه
آخه چرا اینکارو میکنههههه
من مطمئنم اگه باهاش حرف بزنه ازش خوشش میاد اما حتی حاضر نیست باهاش دو کلام حرف بزنه 😭